کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یقین بدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یقین بدان
واژهنامه آزاد
شک نکن، تردید نداشته باش، مطمئن باش
-
واژههای مشابه
-
يقين
دیکشنری عربی به فارسی
اطمينان , يقين , دقت
-
يَقِينُ
فرهنگ واژگان قرآن
يقين (کلمه يقين به معناي علمي است که شک و ترديد در آن راه نداشته باشد )
-
یقین کاشانی
لغتنامه دهخدا
یقین کاشانی . [ ی َ ن ِ کا ] (اِخ ) میرزا جلال کاشانی ، متخلص به یقین . از شاعران خوش بیان و مضمون یاب قرن یازدهم هجری بود. بیت زیر از اوست :رفت از برم چنانکه به گردش نمی رسم کی عمر رفته را به دویدن توان گرفت .(از صبح گلشن ص 616) (از فرهنگ سخنوران ).
-
یقین کردن
فرهنگ فارسی معین
(یَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) باور کردن .
-
روز یقین
لغتنامه دهخدا
روز یقین . [ زِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت : یقین بشنو از من که روز یقین نبینند بد، مردم نیک بین . سعدی .دوای خسته و جبر شکسته کس نکندمگر کسی که یقینش بود بروز یقین .سعدی .
-
از روی یقین
دیکشنری فارسی به عربی
بالتاکيد
-
صدق و یقین
فرهنگ گنجواژه
ایمان.
-
جستوجو در متن
-
هلج
لغتنامه دهخدا
هلج . [ هََ ] (ع مص ) آگاهی دادن از آنچه گرویده نیست بدان . (منتهی الارب ). آنچه بدان یقین نیست از اخبار. || (اِ) آنچه در خواب بینی جز رؤیای صادق . || سبک ترین خواب . (از اقرب الموارد).
-
شک کردن
لغتنامه دهخدا
شک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می نکنم کآهوی مشکین تتارشرم دارد ز تو مشکین خط آهوگردن . سعدی .هر جای که بگذری بدان خوبی کس ش...
-
منیة
لغتنامه دهخدا
منیة. [ م ُ ی َ / م ِ ی َ ] (ع اِ) آرزو. ج ، مُنی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). آرزوو مراد و آنچه بدان آرزو کنند. ج ، مُنی ̍. (از اقرب الموارد). خواهش و آرزو. ج ، مُنی ̍. (ناظم الاطباء).- منیةالناقة ؛ ایامی پس از لقاح که هنوز بارداری ماده شتر ...
-
دام کردن
لغتنامه دهخدا
دام کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعبیه ٔ دام . ساختن دام . نهادن دام . چیدن دام . || حیله و اسباب مکر ساختن : ای کام دلت دام کرده دین راهشدار که این راه انبیا نیست . ناصرخسرو.کسی که دام کند نام نیک از پی نان یقین بدان تو که دامست نانش مر جان را. (از ...
-
ره بردن
لغتنامه دهخدا
ره بردن . [ رَه ْ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) راهی شدن . عازم شدن . رفتن . (یادداشت مؤلف ) : من ره نمی برم مگر آنجا که کوی دوست من سر نمی نهم مگرآنجا که پای یار. سعدی . || راه پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر بیابانهای سخت ره برده ای بی راهبروین از تو...