کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یقظی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یقظی
لغتنامه دهخدا
یقظی . [ ی َ ظا] (ع ص ) امراءة یقظی ؛ زن بیدار و هشیار. ج ، یَقاظی ̍. (ناظم الاطباء). تأنیث یقظان . (منتهی الارب ). زن بیدار و هشیار. (آنندراج ). و رجوع به یقظان و یقظ شود.
-
جستوجو در متن
-
یقاظی
لغتنامه دهخدا
یقاظی . [ ی َ ظا ] (ع ص ، اِ) ج ِ یَقْظان و یَقْظی ̍. (ناظم الاطباء). و رجوع به یقظان و یقظی شود. ج ِ یقظان . (منتهی الارب ) (دهار) (از آنندراج ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه ٔ برمکی ندیم فاضل و صاحب فنون و اخبار و نجوم و نوادر بود و ابونصربن المرز...