کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یقظان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یقظان
/yaqzān/
معنی
بیدار؛ هوشیار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یقظان
لغتنامه دهخدا
یقظان . [ ی َ ] (ع ص ) بیدار. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث ) (آنندراج ). || هوشیار. ج ، یَقاظی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باهوش . هشیار. یَقِظ. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یقظ شود.- ابویقظان ؛ خروس . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- || خر. (آنندراج ).
-
یقظان
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (ص .) بیدار، هوشیار.
-
یقظان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] yaqzān بیدار؛ هوشیار.
-
واژههای مشابه
-
ام یقظان
لغتنامه دهخدا
ام یقظان . [ اُم ْ م ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) مار. (از المرصع).
-
بئر یقظان
لغتنامه دهخدا
بئر یقظان . [ ب ِءْ رِ ی َ ] (اِخ ) آبی متعلق به بنی نمیر و بیشتر به صورت بئر بدون اضافه به اسم یقظان معروف است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
یقاظی
لغتنامه دهخدا
یقاظی . [ ی َ ظا ] (ع ص ، اِ) ج ِ یَقْظان و یَقْظی ̍. (ناظم الاطباء). و رجوع به یقظان و یقظی شود. ج ِ یقظان . (منتهی الارب ) (دهار) (از آنندراج ).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یقظان سبتی . رجوع به علی سبتی (ابن یقظان ...) شود.
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) عتبةبن یقظان . از روات حدیث است .
-
یقظی
لغتنامه دهخدا
یقظی . [ ی َ ظا] (ع ص ) امراءة یقظی ؛ زن بیدار و هشیار. ج ، یَقاظی ̍. (ناظم الاطباء). تأنیث یقظان . (منتهی الارب ). زن بیدار و هشیار. (آنندراج ). و رجوع به یقظان و یقظ شود.
-
گوتیه
لغتنامه دهخدا
گوتیه . [ گ ُ ی ِ ] (اِخ ) خاورشناس فرانسوی که کتاب «حی بن یقظان » ابن طفیل را منتشر کرد (1900 م .). وی کتاب «الفرق بین الدین و الفلسفة» ابن رشد را نیز ترجمه کرده است (1909).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد شافعی ، معروف به ابن یقظان و مکنی به ابوالحسین . او راست : فروع فی مذهب الشافعی . وفات او به سال 359 هَ .ق . بود.
-
علی سبتی
لغتنامه دهخدا
علی سبتی .[ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن یقظان سبتی . وی طبیب و شاعرو ادیب بود. اصل او از «سبتة» است و گویند که در سال 544 هَ . ق . وارد مصر شد و از آنجا به یمن و سپس به عراق و سایر بلاد سفر کرد. او را قصیده ای درباره ٔ جمال الدین محمد اصفهانی وزیر است ک...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) اصفهانی . حسین بن طاهربن زید. از شاگردان ابوعلی بن سینا. او در ریاضی و موسیقی استاد بود و شرحی بر رساله ٔ حی بن یقظان دارد و شفا را نیز مختصر کرده است . وفات او ظاهراً درسال 447 هَ . ق . بیست سال پس از ابوعلی بوده است .