کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یغما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یغما
/yaqmā/
معنی
چپاول؛ تاراج؛ غارت: ◻︎ ایا ستارۀ خوبان خَلُّخ و یغما / به دلبری دل ما را همیزنی «یغما» (امیرمعزی: ۱۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تاراج، تالان، چپاول، غارت، غنیمت، نهب
دیکشنری
booty, depredation, loot, pillage, plunder, prey
-
جستوجوی دقیق
-
یغما
فرهنگ نامها
(تلفظ: yaqmā) (ترکی) غارت ، تاراج ، مالی که از غارت به دست آمده است ، غنیمت ؛ نام شهری قدیمی و نیز قومی در آسیای میانه که زنان آن به زیبایی مشهور بودهاند. [اهل یغما (به مجاز) زیبا روی] ؛ (در اعلام) یغمای جندقی از شاعران معروف قرن سیزدهم هجری.
-
یغما
واژگان مترادف و متضاد
تاراج، تالان، چپاول، غارت، غنیمت، نهب
-
یغما
لغتنامه دهخدا
یغما. [ ی َ ] (اِ) تاخت و تاراج و غارت و غنیمت و ربودگی . (ناظم الاطباء) (از برهان ). تاراج را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ اوبهی ). تالان . تاراج . چپو. غارت . چپاول . نهبة. (منتهی الارب ). نهیب . (منتهی الارب ). اغاره . (یادداشت مؤلف ) : چون...
-
یغما
لغتنامه دهخدا
یغما. [ ی َ ] (اِخ ) رحیم یغمای جندقی ، فرزند حاجی ابراهیم قلی (1196-1276 هَ. ق .) و متخلص به یغما. از ده خور جندق و بیابانک واقع در میان کویر است . کودکی فقیر بود. گویند روزی امیر اسماعیل خان عامری فرمانروای جندق و بیابانک از ده خور می گذشت و یغما ک...
-
یغما
لغتنامه دهخدا
یغما. [ ی َ ] (اِخ ) نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از برهان ). نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان ، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز...
-
یغما
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - تاراج ، غارت ، چپاول . 2 - نام شهری در ترکستان که زیبارویان آن معروف بودند.
-
یغما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] yaqmā چپاول؛ تاراج؛ غارت: ◻︎ ایا ستارۀ خوبان خَلُّخ و یغما / به دلبری دل ما را همیزنی «یغما» (امیرمعزی: ۱۳).
-
یغما
دیکشنری فارسی به عربی
سلب , غنائم , غنيمة , کيس , نهب
-
واژههای مشابه
-
یغما زدن
لغتنامه دهخدا
یغما زدن . [ ی َ زَ دَ ] (مص مرکب ) یغما کردن . (ناظم الاطباء). غارت کردن : چون به خروارهای سیب رسیدند درافتادند و پاک یغما زدند. (سیاستنامه ).ایا ستاره ٔ خوبان خلخ و یغمابه دلبری دل ما راهمی زنی یغما. امیرمعزی .از خانیان گروهی کز خطشدند بیرون جنگ آو...
-
یغما گاه
لغتنامه دهخدا
یغما گاه . [ ی َ ] (اِ مرکب ) یغماگه . جای تاخت و تاراج . (ناظم الاطباء). جایی که غنیمت در آن نهند. (آنندراج ).
-
یغما گرفتن
لغتنامه دهخدا
یغما گرفتن . [ ی َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )یغما کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به یغما کردن شود.
-
یغما گری
لغتنامه دهخدا
یغما گری . [ ی َگ َ ] (حامص مرکب ) غارت . اغارة. چپاول . چپو. چپاولگری . غارتگری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغما شود.
-
یغما کردن
لغتنامه دهخدا
یغماکردن . [ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یغما گرفتن . یغما زدن . غارت کردن . تاراج کردن . (ناظم الاطباء). غارتیدن . چپو کردن . غارت کردن . به تاراج بردن . تاراج کردن . چاپیدن . چپاول کردن . (یادداشت مؤلف ) : اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابداز این سپس نکند ر...
-
خوان یغما
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ یَ) [ فا - تُر ] (اِمر.) 1 - سفره ای که برای عموم مردم بگسترانند و صلای عام در دهند. 2 - مجازاً غارت ، چپاول .