کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یعقوب چرخی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابراهیم بن یعقوب
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن یعقوب . [ اِ م ِ ن ِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق سعدی شود.
-
زاویه ٔ یعقوب عجمی
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ یعقوب عجمی . [ ی َ ی ِ ی َ ب ِ ع َ ج َ می ی ] (اِخ ) این زاویه از کنیسه های روم قدیم در بیت المقدس است و نزدیک به قلعه قرار دارد و اکنون معطل است . (از خطط الشام ج 6 ص 154). رجوع به زاویه شود.
-
اصرم یعقوب صابر
لغتنامه دهخدا
اصرم یعقوب صابر. [ اَ رَ ی َ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) مردی از بزرگان کمر یا کمر زهیر واقع در سیستان بود که بسال 424 هَ . ق . هنگام ورود یاقوتی به کمر او را خدمت کرد و با وی در جنگها شرکت جست . رجوع به تاریخ سیستان ص 377 شود.
-
چشمه ٔ سید یعقوب
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ سید یعقوب . [ چ َ م ِ ی ِ س َی ْ ی ِ ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 6 هزارگزی شمال باختر گهواره واقع است و 40 تن سکنه دارد. اهالی آبادی از سادات حیدری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
حاجی یعقوب شاه
لغتنامه دهخدا
حاجی یعقوب شاه . [ ی َ ] (اِخ ) سولامیشی از امراء و بزرگان زمان چوپانیان است آنگاه که شیخ حسن ایلکانی جهان تیمور را از حکومت خلع و سلیمان خان را بجای وی نصب کردحاجی یعقوب از کسان سلیمان خان در جنگهائی که سلیمان خان برای استقرار مقام خود می کرد با او ...
-
جستوجو در متن
-
چرخی
لغتنامه دهخدا
چرخی .[ چ َ ] (اِخ ) شهرت شیخ یعقوب چرخی ، که از دهی از مضافات غزنین بنام «چرخ » بوده است . رجوع به چرخ شود.
-
چرخ
لغتنامه دهخدا
چرخ . [ چ َ ] (اِخ ) نام شهری بوده قدیم ، در خراسان . (برهان ) . نام شهریست بخراسان . (صحاح الفرس ). نام شهری در خراسان . (ناظم الاطباء). نام دهی است از ولایت غزنین . (برهان ). بمعنی دهی است از مضافات غزنین که شیخ یعقوب چرخی از آنجا بوده . (انجمن آرا...
-
خدمت
لغتنامه دهخدا
خدمت . [ خ ِ م َ ] (ع اِمص ) پرستاری و تعهد و تیمار. انجام عملی از سر بندگی و دلسوزی برای کسی . تیمار و تعهد و دلسوزی و نیکو خدمتی در حق کسی : مرافقت ؛ انجام کاری نیک در حق کسی : امیر احمد را گفت : بشادی خرام و هشیار باش و قدر این نعمت بشناس و شخص ما...
-
خاستن
لغتنامه دهخدا
خاستن . [ ت َ ] (مص )بهمرسیدن . پیدا شدن . (آنندراج ). بعمل آمدن . حاصل شدن . ظهور کردن . مصدر دیگر آن خیزیدن است : بخیزد یکی تندگرد از میان که روی اندر آن گرد گردد نغام .رودکی .هر آن کینه کز دل بود خاسته نبیندش هرگز کسی کاسته . ابوشکور بلخی .ز دیدار...