کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یساول باشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یساول باشی
لغتنامه دهخدا
یساول باشی . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش فاروج شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری قوچان . سکنه ٔ آن 153 تن و آب آن از قنات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یساول باشی
لغتنامه دهخدا
یساول باشی . [ ی َ وُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) مرکب از یساول + باشی (= مهتر و رئیس ). مهتر یساولان . رجوع به یساول شود.
-
واژههای مشابه
-
یَساوُل
لهجه و گویش بختیاری
yasâvol یساوُل، مأمور.
-
صحبت یساول
لغتنامه دهخدا
صحبت یساول . [ ص ُ ب َ ی َ وُ ] (اِ مرکب ) شخصی باشد که عصای نقره و طلا یا چماق و عصا بدست در محفل ایستاده میباشد و این نسبت سایر اهتمامیان معتبرتر و سردار آن را میرتوزک گویند : در مجلسی که یار تو صحبت یساول است مهر منیر بوته ٔ تیر تغافل است . میرزا ...
-
یساول خانه
لغتنامه دهخدا
یساول خانه . [ ی َ وُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای یساول . محل یساولان . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به یساول شود.
-
قراول و یساول
فرهنگ گنجواژه
نگهبان، بپا.