کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یزیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) ابراهیم بن یحیی بن مبارک ، مکنی به ابواسحاق و معروف به یزیدی ، از ادبای اوایل قرن سوم و از تلامذه ٔ اصمعی بود. از آثار اوست : 1- ناء الکعبة و اخبارها. 2- ما اتفق لفظه و اختلف معناه . 3- مصادر القرآن . ابراهیم به سال 225 هَ . ق ...
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) علی بن احمدبن سعید یزیدی ، حافظ معروف به ابن حزم اندلسی ، صاحب تصنیفات بسیار و معروف بود و به مذهب ظاهریه تمایل داشت . (از لباب الانساب ). و رجوع به ابن حزم شود.
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن ابی محمد، مکنی به ابوعبداﷲ پسر یحیی بن مبارک ، در لغت و قرائت و شعر سخت مهارت داشت و به همراهی معتصم خلیفه به مصر رفت و در همانجا درگذشت . قطعه ٔ زیر از اوست :الهوی امر عجیب شأنه تارة یأس و احیاناً رجالیس فیمن مات منه ...
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن عباس بن یحیی بن مبارک از ائمه ٔ نحو و ادب و نوادر اخبار عرب بود و تربیت اولاد مقتدر خلیفه ٔ عباسی (295 - 320 هَ . ق .) را به عهده داشت . از آثار اوست : 1- اخبار یزیدبن معاویه یا اخبار یزیدیین . 2- مختصری در نحو. 3- مناقب...
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) یحیی بن مبارک بن مغیرة عدوی ، مکنی به ابومحمد، یکی از بزرگان و علما و ادبابود و در علم قرائت و علم نحو ید طولی داشت و در قرائت تلمیذ ابوعمرةبن العلا و خلف وی بود و بعد از استاد خود در بصره امام القراء گشت و بعداً به بغداد منتقل...
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) یزیدیه . منسوب به یزیدبن انیسة و ازپیروان او. فرقه ای از خوارج . رجوع به یزیدیه شود.
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یزید. (ناظم الاطباء). رجوع به یزیدبن معاویة شود.
-
واژههای مشابه
-
یزیدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) ‹یزیدیه› yazidi هریک از پیروان فرقۀ یزیدیه.
-
هاشم یزیدی
لغتنامه دهخدا
هاشم یزیدی . [ ش ِ م ِ ی َ ] (اِخ ) از روات قرائت کسائی (ابوالحسن علی بن حمزه ) بود. (الفهرست ابن الندیم ص 47).
-
علی یزیدی
لغتنامه دهخدا
علی یزیدی . [ ع َ ی ِ ی َ ] (اِخ ) ابن احمدبن سعیدبن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی . مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی (ابن احمد...) شود.
-
واژههای همآوا
-
یزیدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) ‹یزیدیه› yazidi هریک از پیروان فرقۀ یزیدیه.
-
جستوجو در متن
-
یزیدیون
لغتنامه دهخدا
یزیدیون .[ ی َ دی یو ] (اِخ ) پیروان مذهب یزیدی که نام فرقه ای است . رجوع به یزیدی و یزیدیه و الموشح ص 380 شود.