کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یزنی
لغتنامه دهخدا
یزنی . [ ی َ زَ نی ی ] (اِخ ) مرثدبن عبداﷲیزنی مصری ، مکنی به ابوالخیر از عمروبن عاص و پسرش عبداﷲبن عاص و جز آن دو روایت کرد و عبدالرحمان بن شماسه و یزیدبن ابی حبیب و جز آن دو از او روایت دارند.مرگ وی به سال 90 هَ . ق . بود. (از لباب الانساب ).
-
یزنی
لغتنامه دهخدا
یزنی . [ ی َ زَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به یزن . (ناظم الاطباء). یک قسم نیزه که ذویزن پادشاه یمن اختراع آن رانموده بود. (ناظم الاطباء). منسوب به ذویزن . ازنی . ازانی . (یادداشت مؤلف ). نیزه ٔ منسوب به ذویزن که وادیی است از آن قبیله ای از حمیر. رمح یز...
-
جستوجو در متن
-
ازانی
لغتنامه دهخدا
ازانی . [ اَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ذویزن . اَزنی . یَزَنی . یَزانی . - رُمح ٌ ازانی ؛ نیزه ٔ یزنی . (منتهی الارب ). یعنی نیزه ٔ از یزن که وادیی است یا قبیله ای از حِمْیَر. - سیف ازانی ؛ سیف یزنی .
-
یزانی
لغتنامه دهخدا
یزانی . [ ی َنی ی ] (ص نسبی ) نیزه ای منسوب به ذویزن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). رمح یزانی و یزنی ، منسوب است به ذویزن و او از پادشاهان حمیر بود. (مهذب الاسماء). یزنی . ازنی . ازانی . منسوب است به ذویزن . (یادداشت مؤلف ).
-
زان
لغتنامه دهخدا
زان . [ ن ِن ْ ] (ع ص ) مرد فاجر زناکار: زنی یزنی زناء فهو زان . (اقرب الموارد). رجوع به زانی شود.
-
ابوالبقا
لغتنامه دهخدا
ابوالبقا. [ اَ بُل ْ ب َ ] (اِخ ) هشام بن عبدالملک یزنی حمصی . محدث . وفات او به سال 251 هَ . ق . بوده است و صاحب تاج العروس گوید صواب ابوالتقی بر وزن غنی است .
-
دبوق
لغتنامه دهخدا
دبوق . [ دَب ْ بو ] (ع اِ) بازی است معروف . (منتهی الارب ). نوعی بازیست : خلیفة یزنی بعمامة یلعب بالدبوق و الصولجان (آیا مصحف یا معرب دبوس نیست ؟). (یادداشت مؤلف ).
-
ازنی
لغتنامه دهخدا
ازنی . [ اَ زَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ذویَزَن . یَزَنی . یزانی . ازانی . - رمح ازنی ؛ نیزه ٔ راست منسوب بذی یزن ، و هو ملک من ملوک حمیر. (مهذب الاسماء).
-
جرثمی
لغتنامه دهخدا
جرثمی . [ ج ُ ث ُ ] (اِخ ) شدیدبن قیس بن هانی بن جرثمة یزنی ، معروف بجرثمی . محدث است . وی از قیس بن حرث مرادی روایت کند و یزیدبن ابی حبیب از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
-
ذوالیزن
لغتنامه دهخدا
ذوالیزن . [ ذُل ْ ی َ زَ ] (اِخ ) نعمان بن قیس حمیری یکی از ملوک و اذواء یمن . و او کسی است که از پیش به بعثت رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و سلم بشارت داد. و نیزه های یزنی بدو منسوب است . و یزّن نام وادیی است به یمن و ذویزن بدانجا منسوب است . و سیف ذوالیز...
-
اغیر
لغتنامه دهخدا
اغیر. [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) باغیرت تر. (ناظم الاطباء). غیورتر. (یادداشت بخط مؤلف ): و فی الحدیث : «و کان ابراهیم (ص ) غیوراً و انا اغیر منه ». (مکارم الاخلاق طبرسی ). و قال [ رسول اﷲ (ص ) ]: ما اغیرک یا ابی ، انی لاغیر منک و اﷲ اغیر منی . (یادداشت مو...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن داود. برادر یعقوب بن داود وزیر و ندیم مهدی عباسی خلیفه . و او هنگامی که ولایت یافت بشاربن برد وی را بدین بیت هجا گفت :هم حملوا فوق المنابر صالحاًاخاک فضجت من اخیک المنابر.چون یعقوب این بیت بشنید نزد مهدی شد و گفت : این کور م...
-
یزن
لغتنامه دهخدا
یزن . [ ی َ زَ ] (اِخ ) رودباری است و نام ذویزن پادشاه حمیر از آن است زیرا از آن رودبار حمایت و نگهداری کرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام وادیی . (ناظم الاطباء). نام وادیی است در یمن . (از معجم البلدان ). وادیی است به یمن که «ذو» بدان اضا...
-
لسان الحمرة
لغتنامه دهخدا
لسان الحمرة. [ ل ِ نُل ْ ح ُم ْ م َ رَ ] (اِخ ) ورقأبن اشعر مکنی به ابوکلاب . و او از علمای انساب است . (ابن الندیم ). هو ورقأبن الاشعر البکری کان من افصح الناس و انسبهم و اعظمهم بصراً(؟) بالخطاب و کان حاضر البدیهة سریع الجواب حسن الحدیث . خرج المغ...