کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یزدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یزدادی
/yazdādi/
معنی
۱. گوشت سرخشده که تخممرغ روی آن بشکنند.
۲. کوفته که میان آن تخممرغ پخته گذاشته باشند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِ) نوعی از قلیه و یا قیمه که پس از پخته شدن بر بالای آن تخم مرغ گذارند. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ) : خورد مخالفان تو خون دل و جگرقوت موافقان تو یزدادی و عسل . طیان .خاک مالیده به لب می گذرد مست و ملنگ خورد...
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) احمدبن حسن بن عبداﷲبن یزداد سرخسی یزدادی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به شیخ الاسلام . از راویان بود و از ابوعبداﷲ حسین بن احمد روایت دارد و ابوتراب اسماعیل بن طاهر نخشبی از وی . یزدادی به سال 409 هَ . ق . درگذشته است . (از لبا...
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن احمد... ابن یزداد رازی یزدادی ، او پسر ابوعبداﷲ خازن است و در بخارا سکنی گزید و بعد به سمرقند رفت و در آنجا درگذشت . یزدادی از ابوعبیدالقاسم و ابوعبداﷲ حسین محاملی و جز آن دو روایت کرد. (از لباب الانساب ).
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن موسی بن یزداد رازی یزدادی فقیه حنفی ، مکنی به ابوعبداﷲ از عم خویش علی بن موسی قمی و محمدبن ایوب رازی و جز آن دو حدیث شنید و قاضی سمرقند گردید و مردم آن شهر از او حدیث شنیدند.او به سال 361 هَ . ق . درگذشت . (از لب...
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن زکریا... صعلوکی یزدادی ، مکنی به ابوبکر، از مردم نسف بود و از پدرش و نیز از ابوعبداﷲ مروزی و صالح بن محمد جزره و ابوخاتم بن حبان و جز آنان حدیث شنید. مرگ او به سال 344 هَ . ق . بود. (از لباب الانساب ).
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن یزداد... رازی یزدادی ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن الخباز، در بخارا سکنی گزید و در همانجا به سال 353 هَ . ق . درگذشت . از ابراهیم بن یوسف هسنجانی و احمدبن حسن صوفی و محمدبن جریر طبری و جز آنان حدیث شنید. (از ل...
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب است به یزداد که انتساب اجدادی است . (از لباب الانساب ).
-
یزدادی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِمر.) 1 - قلیه و قیمه را گویند که بعد از پخته شدن تخم مرغ بر بالای آن ریزند. 2 - کوفته که در آن تخم مرغ پخته باشد.
-
یزدادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹یزدادین› [قدیمی] yazdādi ۱. گوشت سرخشده که تخممرغ روی آن بشکنند.۲. کوفته که میان آن تخممرغ پخته گذاشته باشند.
-
جستوجو در متن
-
فرخواگ
لغتنامه دهخدا
فرخواگ . [ ف َ خوا / خا] (اِ) یادآور کلمه ٔ سغدی فرخوک است که از فرخوای به معنی تکه تکه کردن و به قطعات بریدن آمده . معنی اصلی کلمه ٔ سغدی فرخواک و پارسی میانه ٔ اشکنگ ، چنین بوده : چیزی بریده یا شکسته به قطعات کوچک و در آش یا آبگوشت گذاشته . (از حاش...
-
بیش بها
لغتنامه دهخدا
بیش بها. [ بی ب َ ] (ص مرکب ) پربها.(یادداشت مؤلف ). مقابل کم بها. ثمین . قیمتی . غالی . پرقیمت . گران بها. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). مقابل ارزان . مقابل رخیص : ده پاره یاقوت سرخ و ده تخت جامه ٔ بیش بها... نزدیک وی فرستاد. (تاریخ سیستان ). و ...
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ ] (اِ) کتانی است بسیار لطیف مصریان را و زردوزش به میان بندند. (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 201). کتان نازک تنک وباریک که بر سر بندند و پیراهن کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). جامه ای از کتان رقیق که بیشتر در مصر بافند. (یادداشت مؤلف ). جنسی ب...
-
قابوس
لغتنامه دهخدا
قابوس . (اِخ ) ابن وشمگیر ملقب به شمس المعالی و مکنی به ابی الحسن از سلسله ٔ آل زیار. وی به سال 367 هَ . ق . بجای برادر خود بیستون بن وشمگیر جلوس کرد در همین سال رکن الدوله نیز درگذشت و مملکت قلمرو او میان سه پسرش عضدالدوله و مؤیدالدوله و فخرالدوله ...
-
مست
لغتنامه دهخدا
مست . [ م َ ] (ص ) شراب خواره ای که شراب در وی اثر کرده باشد. (ناظم الاطباء). می زده . دگرگون شده از آشامیدن می و غیره . سخت بی خود از شراب . مقابل سرخوش و شنگول . (یادداشت مرحوم دهخدا). مقابل هوشیار، و با لفظ کردن و شدن و رفتن و افتادن مستعمل است . ...