کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یرقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یرقان
/yaraqān/
معنی
بیماری ناشی از اختلال عمل کبد که با علائمی نظیر زرد شدن پوست بدن بروز میکند؛ زردی؛ کاخر؛ کاخه.
〈 یرقان نوزادان: (پزشکی) عارضهای که در هفتۀ اول تولد نوزاد و بر اثر از بین رفتن هموگلوبین بروز میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یرقان
لغتنامه دهخدا
یرقان . [ ی َ رَ ] (ع اِ) در اصطلاح پزشکان بیماریی است که به واسطه ٔ آن رنگ بدن به زردی یا به سیاهی تبدیل یابد بر اثر جریان خلط زرد یا خلط سیاه به سوی پوست بدن و آنچه مجاور پوست باشد، و فاقد عفونت است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). زردی چشم و بدن ، و ...
-
یرقان
فرهنگ فارسی معین
(یَ رَ) [ ع . ] (اِ.) بیماری زردی ، نوعی بیماری که در اثر اختلالات کبد به وجود می آید.
-
یرقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] (پزشکی) yaraqān بیماری ناشی از اختلال عمل کبد که با علائمی نظیر زرد شدن پوست بدن بروز میکند؛ زردی؛ کاخر؛ کاخه.〈 یرقان نوزادان: (پزشکی) عارضهای که در هفتۀ اول تولد نوزاد و بر اثر از بین رفتن هموگلوبین بروز میکند.
-
یرقان
دیکشنری فارسی به عربی
يرقان
-
یرقان
واژهنامه آزاد
سعی تو فروشوید رنگ یرقان را کنایه است از » غیر ممکن را ممکن کردن »
-
واژههای مشابه
-
يرقان
دیکشنری عربی به فارسی
زردي , يرقان , دچار يرقان کردن , برشک و حسد در افتادن
-
سنگ یرقان
لغتنامه دهخدا
سنگ یرقان . [ س َ گ ِ ی َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالیرقان . (یادداشت بخط مؤلف ) : و در جمله ٔ تحف کمری بود از سنگ غور که سنگ یرقان نیز خوانند. (جهانگشای جوینی ). رجوع به حجرالیرقان شود.
-
یرقان (زردیان)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zardi طاری: yaraqân طامه ای: zardi / yaraqân طرقی: yaraqân / zardi کشه ای: yaraqân / zardi نطنزی: zardi / yaraqân
-
دچار یرقان کردن
دیکشنری فارسی به عربی
يرقان
-
جستوجو در متن
-
jaundice
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زردی، یرقان، دچار یرقان کردن، برشک و حسد در افتادن
-
برشک و حسد در افتادن
دیکشنری فارسی به عربی
يرقان
-
زردی
لهجه و گویش تهرانی
یرقان
-
یرقانی
لغتنامه دهخدا
یرقانی . [ ی َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به یرقان . به رنگ یرقان . زردی آورده . که به مرض یرغان مبتلاست . مبتلا به یرقان . (یادداشت مؤلف ). کنایه از زردشده و خزان شده باشد. (از آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). و رجوع به یرقان شود.