کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یر
لغتنامه دهخدا
یر. [ ی َرر ] (ع اِ، از اتباع ) از اتباع شر است : هذا الشر والیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
یر
واژهنامه آزاد
آسیاب
-
یر
واژهنامه آزاد
این سمت رودخانه یانهر
-
واژههای مشابه
-
یر به یر شدن
فرهنگ فارسی معین
(ی . ب . ی . شُ دَ) (مص ل .) بی حساب شدن ، نه بدهکار بودن و نه طلبکار بودن .
-
یِر به یِر
لهجه و گویش بختیاری
yer-be-yer یر به یر، مساوى، برابر.
-
پی یر
لغتنامه دهخدا
پی یر. [ یِرْ ] (اِخ ) نام ساکنین ناحیتی در تراکیه در طرف چپ کوه پان ژه ، به عهد خشایارشا. (ایران باستان ج 1 ص 749).
-
لَمْ يَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
نديده و نمي بيند
-
ادوار می یر
لغتنامه دهخدا
ادوار می یر. [ اِ م َی ْ ی ِ ] (اِخ ) مستشرق و عالم به تاریخ مشرق قدیم و متخصص در تاریخ مصر. او راست : تاریخ عهد قدیم . رجوع به ایران باستان ص 34 و 61 و 631 و 675 و 679 و 1574 شود.
-
پاک دی یر
لغتنامه دهخدا
پاک دی یر. [ ک ُ ی ِ ] (اِخ ) کرسی لوار بدامنه ٔ کوه مادِلن دارای 1936 تن سکنه .
-
جستوجو در متن
-
غیبت کردن
لهجه و گویش تهرانی
غایب شدن،پشت یر کسی حرف زدن
-
schnauzers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاناوزرها، سگ ' تری یر ' المانی نژاد
-
یوردی
لغتنامه دهخدا
یوردی . [ یُرْ ] (ترکی ، اِ) یورد. (ناظم الاطباء). رجوع به یورد شود.
-
لیمفیرد
لغتنامه دهخدا
لیمفیرد. [ یُرْ ] (اِخ ) نام خلیج و بغازی از ژتلند، واقع در دانمارک .