کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یدک کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یدک کشیدن
لغتنامه دهخدا
یدک کشیدن . [ ی َ دَک ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یدک کشی . افسار اسب جنیبت را در دست گرفتن و با خود حرکت دادن .- امثال : اگر دو بز داشته باشد یکی را یدک می کشد ؛ متظاهر و خودنما و خودفروش است که ثروت خود را به مردم می نماید.|| علاوه بر وظیفه ٔ خود،...
-
واژههای مشابه
-
يَدَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
دستت (کلمه يد به معناي دست آدمي است ، و به قدرت و نعمت نيز اطلاق ميشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّىٰ يُعْطُواْ ﭐلْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ " معناي اول باشد ، معناي آيه اين ميشود : تا آنکه جزيه را به دست خود بدهند و اگر منظور از آن...
-
sheet anchor, spare bower, waist anchor, best bower
لنگر یدک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] لنگری اضافی که در سینۀ کشتی نگهداری میشود و در مواقع اضطراری از آن استفاده میکنند
-
trailer tent
یدک چادری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] چادری که برای اقامت موقت بر روی یدک برپا و به پشت وسیلۀ نقلیۀ جادهای وصل میشود
-
یدک کش
لغتنامه دهخدا
یدک کش . [ ی َ دَ ک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) بهمراه برنده اسب یا وسیله ٔ نقلیه ٔ دیگررا. آن که یدک کشد. قودکش . جنیبت کش . ماشین یدک کش . کشتی یدک کش ؛ کشتی کوچک که در رودخانه ها و یا قسمتهایی از دریا که آبی تنک و خاکی گیرنده دارد کشتی های بزرگ را هد...
-
یدک کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ یا کِ) [ تر - فا. ] (ص فا.) 1 - آن که افسار یدک را در دست دارد و همراه برد. 2 - کسی که علاوه بر وظیفة خود مسئولیت وظیفة دیگری را نیز به عهده دارد.
-
یدک کش
دیکشنری فارسی به عربی
سحب , شدة
-
یدک کشی
دیکشنری فارسی به عربی
سحب
-
salvage tug, wrecking tug
یدککش بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] یدککشی که از آن برای بازگردانی شناورهای آسیبدیده و درمعرضخطر، گاه در موقعیتهای اضطراری، استفاده میشود
-
aircraft mover
یدککش هواگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] خودروی برای یدککشی هواگَرد در محدودۀ پیشگاه
-
towing light 1
چراغ زرد یدککشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] چراغ زردی در پاشنۀ کشتی یدککننده بالاتر از چراغ پاشنه که در هنگام یدککشی باید روشن باشد
-
towing light 2
چراغ سفید یدککشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از دو یا سه چراغ سفید از نوع چراغ دکل در کشتی یدککننده که در هنگام یدککشی روشن میشود و تعداد آنها طول یدک و طناب یا زنجیر را مشخص میکند
-
اتومبیل یدک کش
دیکشنری فارسی به عربی
مقطورة
-
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
دیکشنری فارسی به عربی
مقطورة