کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخ زدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
lake ice
یخ دریاچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخی که بر سطح دریاچه تشکیل شده باشد
-
ice plain
یخدشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پهنهای از یخ در دهانۀ برخی از روانیخها که اندکی به زمین چسبیده است
-
یخدما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← محیط یخدما
-
moraine
یخرُفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کومه یا پشته یا دیگر انباشتهای یخساری جورنشدۀ (unsorted) بدون چینه
-
river ice
یخ رودخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیا، علوم جَوّ] یخی که بر سطح رودخانه تشکیل شده باشد
-
frost injury
یخزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] آسیب ناشی از دمای زیر صفر درجه در دورۀ رشد رویشی یا قبل از بلوغ و شروع خواب زمستانه
-
frozen
یخزده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی مادۀ غذایی که در یخزن نگهداری شده باشد
-
winter ice
یخ زمستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دریایخی با ضخامت بیش از بیست سانتیمتر و عمر کمتر از یک سال که پس از تشکیل یخ جوان پدید میآید
-
freezer
یخزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] محفظهای برای منجمد کردن مواد غذایی
-
icing 3
یخزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تشکیل پوششی از یخ براثر برخورد قطرکهای آب اَبَر سرد با اجسام بهویژه با شیشۀ خودرو یا بال هواپیما
-
white ice
یخ سپید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخی که ظاهر سفید آن ناشی از وجود حباب در داخل یخ است
-
skater 2, ice skater
یخسُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] فردی که به ورزش یخسُری میپردازد
-
rink, ice rink
یخسُرگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] میدان پوشیده از یخ در ورزشهای یخسُری و هاکی روی یخ و یخسنگ
-
skate 2, ice skate
یخسُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کفشی مجهز به یک تیغۀ عمودی در زیر کف آن، برای سُر خوردن روی یخ
-
ice skating, skating 2
یخسُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] حرکت بر روی یخ با استفاده از یخسُره