کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخ بندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یخ بندان
/yaxbandān/
معنی
شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
freeze
-
جستوجوی دقیق
-
یخ بندان
لغتنامه دهخدا
یخ بندان . [ ی َ ب َ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) یخ بند. فسردگی از بسیاری سرما. (ناظم الاطباء). موسم بسیار سرد که آبها یخ بندد. هوای سخت سرد که در آن آب بفسرد و یخ بندد: در آن یخ بندان او باآب حوض غسل کرد. یخ بندان فروردین گلها و شکوفه ها رامی سوزاند. (...
-
یخ بندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب . 2 - قسمتی از دوران چهارم زمین شناسی .
-
یخ بندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) ‹یخبند› yaxbandān شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب.
-
واژههای مشابه
-
یخ یخ
لغتنامه دهخدا
یخ یخ . [ ی َ ی َ ] (اِ صوت ) کلمه ای است که ساربانان هنگام خوابانیدن شتر گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
ablation moraine
یخرُفت یخکاستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لایهای از قطعات سنگی که بر روی یخ در طی برسابش یخساری قرار میگیرد
-
گل یخ
لغتنامه دهخدا
گل یخ . [ گ ُ ل ِ ی َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از جمله درختان زینتی است با گلهای معطر. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 200 و 201 شود. از جمله گلهای طایفه ٔ نرگسی است که دارای گلهای سفید و معطر میباشد.
-
ice point
نقطۀ یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دمایی که در آن آمیزهای از آب خالص اشباع از هوا و یخ خالص، تحت فشار یک جَوّ، در تعادل قرار میگیرد
-
ice band
نوار یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نواری طولانی از تختهیخهای (ice floes) موازی با لبۀ یختود اصلی و جدا از آن
-
highland ice
فلاتیخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخشی یکپارچه و محدود از خشکییخ بر روی فلاتی نسبتاً تخت که زمینِ زیر آن دیده میشود
-
ice nucleus
هستۀ یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر ذرهای که بهعنوان هسته به تشکیل یخبلورها منجر میشود
-
spongy ice
یخ اسفنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخی که دارای آب مایع است
-
ice multiplication
یخافزایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرایند ایجاد شدن ذرات یخِ بیشتر، از یخبلورهای موجود در ابر
-
firn
یخبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مادهای که حد واسط بین یخ و برف است
-
superimposed ice
یخ برنهشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخ نشسته بر روی یخسار که در نتیجۀ انجماد برف ذوبشده بعد از بارش برف تشکیل شده است