کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخسُره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
skate 2, ice skate
یخسُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کفشی مجهز به یک تیغۀ عمودی در زیر کف آن، برای سُر خوردن روی یخ
-
واژههای مشابه
-
سره
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآلایش، بیآمیغ، بیغش، پاک، خالص، ناب، نیامیخته ≠ ناسره ۲. درست، صحیح ≠ نادرست ۳. خوب، نیک ≠ بد ۴. کامل، بینقص ≠ ناقص
-
سره
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ یا رِ)1 - (ص .) نیکو، خوب . 2 - خالص ، بی عیب . 3 - برگزیده . 4 - (اِ.) زر تمام عیار.
-
سره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رَّ) [ ع . سرة ] (اِ.) ناف .
-
سره
لغتنامه دهخدا
سره . [ س َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) زر رایج تمام عیار باشد و نقیض قلب است که ناسره گویند. (برهان ) (جهانگیری ). سیم و زر قلب راناسره خوانند و پاک را سره . (آنندراج ) : زرگرفرونشاند کرف سیه به سیم من باز برفشاندم سیم سره به کرف . کسائی .جایی که خطر ندارد آ...
-
سرة
لغتنامه دهخدا
سرة. [ س ُرْ رَ ] (ع اِ) ناف . ج ، سُرّات ، سُرَر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناف . (غیاث ) (زمخشری ) (دهار). || میانه ٔ وادی و بهترین جای در وی و میانه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).- سرةالارض ؛ قوطولیدون . (یادداشت مؤلف ).-...
-
سره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مرکب از سر + «ه» نسبت] sare ۱. [مقابلِ ناسره] بیغش؛ خالص.۲. پسندیده.۳. پاکیزه.۴. گزیده؛ برگزیده؛ خوب؛ نیکو؛ نغز؛ بیعیب: ◻︎ بپرسید از احوال میش و بره / نیوشنده دادش جواب سره (نظامی۶: ۱۰۶۵).
-
سره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سرَّة، جمع: سُرّات و سُرَر] [قدیمی] sorre گودی کوچکی که روی شکم انسان است؛ ناف.
-
سِرَّه
لهجه و گویش بختیاری
serra پشگل فشرده و خشک شده گوسفند کهبهعنوان سوخت یا کود استفاده شود.
-
سره
لهجه و گویش تهرانی
اضافه، قناسی
-
سره
لهجه و گویش تهرانی
کله، سر چپق و قلیان،قسمت بالایی
-
سَره
لهجه و گویش تهرانی
دانه درشت سر تسبیح
-
سره
واژهنامه آزاد
(مازنی) [س ِ ر ِ] منزل و خانه.
-
سره
واژهنامه آزاد
خانه، سرایی، منزل