کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
icing 3
یخزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تشکیل پوششی از یخ براثر برخورد قطرکهای آب اَبَر سرد با اجسام بهویژه با شیشۀ خودرو یا بال هواپیما
-
واژههای مشابه
-
زنی
لغتنامه دهخدا
زنی . [ زَ ] (حامص ) زن بودن . انوثیت . (فرهنگ فارسی معین ). || ازدواج . (ناظم الاطباء). || منسوب به زن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حالت نسوانیت و چگونگی آن . (ناظم الاطباء) : به صبرم کرد باید رهنمونی زنی شد بازنان کردن زبونی . نظامی .- به زنی آوردن...
-
زنی
لغتنامه دهخدا
زنی . [ زَ نی ی ] (ع اِ) (از «زن ء») خیک خرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زنی
لغتنامه دهخدا
زنی . [ زَ نی ی ] (ع ص ) (از «زن و») وعاء زنی ؛ خنور تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنک و کم وسعت . (ناظم الاطباء).
-
زنی
لغتنامه دهخدا
زنی . [ زِ ] (از ع ، اِمص ) زناء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین ). زنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پلیدکاری کردن . (دهار) (ترجمان القرآن ). مماله ٔ زنا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نشنود زو نفاق پند دروغ نخورد زو فسا...
-
زِنِیْ
لهجه و گویش گنابادی
zenei در گویش گنابادی جمع زنهاست ، زنان ، بانوان ، خانم ها
-
زِنیْ
لهجه و گویش گنابادی
zeni در گویش گنابادی خانمی کردن ، انجام وظایف زنانه ، تمکین
-
زنی
واژهنامه آزاد
زِنِیْ (zenei) در گویش گنابادی جمع زن، زنان ، بانوان ، خانم ها || زِنی؛ در گویش گنابادی خانمی کردن ، انجام وظایف زنانه ، تمکین
-
induction icing
یخزنی القایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تشکیل یخ در مجراهای ورودی هوا به موتور جت
-
slush icing
یخزنی برفابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] انباشت یخ و آب بر روی سطوح هواگرد درحالعبور از درون برف تر و قطرات مایع در دمای نزدیک صفر درجه
-
aircraft icing
یخزنی هواگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تشکیل یخ بر روی هواگَرد
-
icing-rate meter
آهنگسنج یخزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سنجافزاری برای اندازهگیری آهنگ برافزایش یخ بر روی جسم سرد
-
icing level
تراز یخزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] کمترین ارتفاع بالای تراز دریا که در آن هواگرد درحالپرواز ممکن است دچار یخزنی شود
-
icing intensity
شدت یخزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] آهنگ برافزایش یخ برحسب یکای ژرفا بر زمان