کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یخین
/yaxin/
معنی
۱. از جنس یخ.
۲. [مجاز] بیعاطفه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یخین
لغتنامه دهخدا
یخین . [ ی َ ] (ص نسبی ) یخی . منسوب به یخ . مانند یخ . از جنس یخ . از یخ . (یادداشت مؤلف ) : مانند یکی جام یخین است شباهنگ بزدوده به قطره ی ْ سحری چرخ کیانیش گر نیست یخین چون که چو خورشید برآیدهرچند که جویند نیابند نشانیش . ناصرخسرو.و رجوع به یخ و ...
-
یخین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به یخ) [قدیمی] yaxin ۱. از جنس یخ.۲. [مجاز] بیعاطفه.
-
جستوجو در متن
-
یاقین
لغتنامه دهخدا
یاقین . (ترکی ، ص ، اِ) نزد و نزدیک . (از ناظم الاطباء). یخین . یوخون .
-
کیانی
لغتنامه دهخدا
کیانی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کُیان . گنبدی . همچون چادر یا خیمه ٔ گرد و مدور.- چرخ کیانی ؛ آسمان . فلک . چرخ فلک . سپهر: الا تا که روشن ستاره ست هر شب بر این آبگون روی چرخ کیانی . فرخی .مانند یکی جام یخین است شباهنگ بَزْدوده به قطره ٔ سحری چرخ...
-
سحری
لغتنامه دهخدا
سحری . [ س َ ح َ ] (ع اِ) پیشک از صبح . (آنندراج ) (منتهی الارب ). قُبَیل الصبح . (اقرب الموارد). سحر. || (ص نسبی ) منسوب به سحر : مانند یکی جام یخین است شباهنگ بزدوده بقطره ٔسحری چرخ کیانیش . ناصرخسرو.بدعای سحری خواستمت کارم افتاده به آه سحری . خاقا...
-
نشانی
لغتنامه دهخدا
نشانی .[ ن ِ ] (اِ) علامتی که تمیز دهد چیزی را از دیگر چیزها. نشانه و علامتی که بدان چیزی یا کسی یا جائی را بازشناسند : اکنون دو راه ... پدید کرده می آید و آن را نشانی هاست که بدان نشانی ها بتوان دانست نیکو و زشت . (تاریخ بیهقی ص 96). گفت حق تعالی بن...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ی ِ ] [ ای ] (حرف زاید) یکی دیگر از اقسام یاء که مورد بحث کتابهای لغت و دستور واقع شده یاء زاید است . صاحب آنندراج گوید: «و یاء زایده در آخر کلمات درآید اعم از اینکه عربی بود یا فارسی چون نورهان و نورهانی (بالفتح سوغات و راه آورد) و ارمغان و ار...