کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخچال طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یخچال طبیعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← یخسار
-
یخچال طبیعی
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة جليدية
-
واژههای مشابه
-
refrigerator wagon, reefer 2
واگن یخچال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی با دمای مناسب برای حمل مواد فاسدشدنی و دارویی
-
یخچال بان
لغتنامه دهخدا
یخچال بان . [ ی َ ] (ص مرکب ) یخچال وان . آنکه مراقبت و نگهبانی یخچال را بعهده دارد. (یادداشت مؤلف ). یخچالدار. کسی که به بستن آب در زمینهای یخچال برای یخ شدن و ریختن قطعات یخ بسته در گودالهای یخچال و نگهداری آن اشتغال دارد.
-
یخچال بانی
لغتنامه دهخدا
یخچال بانی . [ ی َ ] (حامص مرکب ) یخچال وانی . عمل و شغل یخچال بان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخچال بان شود.
-
اﷲآباد یخچال
لغتنامه دهخدا
اﷲآباد یخچال . [ اَل ْ لاه دِ ی َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان جرقویه بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا، در 72 هزارگزی خاور شهرضا متصل به راه ماشین رو وازنه . جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 66 تن هستند که مذهب تشیع دارند و بزبان فارسی سخن میگویند. (از فرهنگ ...
-
یخچال برقی
دیکشنری فارسی به عربی
ثلاجة
-
مث یخچال
لهجه و گویش تهرانی
سرد
-
یخچال خیلی سرد
دیکشنری فارسی به عربی
مجمدة
-
side by side refrigerator
یخچال ـ یخزن همبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] یخچال و یخزنی که از پهلو به هم چسبیده باشد
-
جستوجو در متن
-
توچال
واژگان مترادف و متضاد
یخچال طبیعی
-
توچال
واژگان مترادف و متضاد
یخچال طبیعی
-
therianthropism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یخچال طبیعی