کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یحمور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یحمور
لغتنامه دهخدا
یحمور. [ ی َ ] (ع اِ) گورخر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (غیاث ). اسم حمار الوحش است . (تحفه حکیم مؤمن ). ج ، یحامیر. || نام ستوری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوعی از ابل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ...
-
واژههای همآوا
-
یهمور
لغتنامه دهخدا
یهمور. [ ی َ ] (ع ص ) بسیارسخن یاوه درای . (منتهی الارب ). مرد بسیارسخن یاوه درای . (ناظم الاطباء). || ریگ بسیار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ریگ بزرگ . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
یحامیر
لغتنامه دهخدا
یحامیر. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ یحمور. (ناظم الاطباء). ج ِ یحمور به معنی گورخر: و یؤکل من الوحشیة البقر و الکباش الجبلیة والحمر والغزلان و الیحامیر. (شرایع، کتاب الاطعمة و الاشربة). رجوع به یحمور شود.
-
بقرالوحش
لغتنامه دهخدا
بقرالوحش . [ ب َ ق َ رُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) رَمَک . (یادداشت مؤلف ). گاو کوهی . (یادداشت مؤلف ). بقرالوحش و بقرالوحشی : مها (گاودشتی )، ایل (بز نر)، یحمور (گورخر)، ثیتل (نوعی گاودشتی )، وعل (بز کوهی ). (از اقرب الموارد). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص...
-
خر دشتی
لغتنامه دهخدا
خر دشتی . [ خ َ رِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خر وحشی . فراء. یحمور. عیر. بنات سعدة. بنات کداد. خرگور. گور. گورخر، عِلْج . (یادداشت بخط مؤلف ). خر صحرائی و وحشی . (ناظم الاطباء).
-
محمر
لغتنامه دهخدا
محمر. [ م ِ م َ ] (ع اِ) اسب پالانی . (مهذب الاسماء) (ازمنتهی الارب ). مُحَمَّر. (از اقرب الموارد). یحمور. فرس هجین . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسب غیرنجیب که در تندی و کندی چون درازگوش باشد. ج ، محامر، محامیر. (از لسان العرب ). || آهن و جز آن که بدان پ...
-
صافیتا
لغتنامه دهخدا
صافیتا. (اِخ ) شهری است در قسمت شمالی سنجاق طرابلس شام از ولایت بیروت و محدود است از شمال به سنجاق لاذقیه و از مشرق به قضای حصن الاکراد و از جنوب به قضای عکّار و از مغرب به دریای سفید. مرکز آن قریه ٔ برمانه و در مسافت 12 ساعت از طرابلس واقع است . ارا...
-
خرگور
لغتنامه دهخدا
خرگور. [ خ َ ] (اِ مرکب ) خرگوره . خر وحشی . گورخر. (ناظم الاطباء). خر دشتی . (آنندراج ). یحمور. (ملخص اللغات حسن خطیب ). کندر. جاب . عَیر. اَحْقَب . حمارالوحش : از دور خرگوری بدید [ بهرام گور ]... چون بر خرگور رسید شیری دید خویشتن بر پشت آن گور افکن...