کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یتیمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یتیمه
/yatime/
معنی
۱. = یتیم
۲. بینظیر؛ بیمانند.
۳. گوهر یکتا و بیمانند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یتیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: یتیمَة، مؤنثِ یتیم] [قدیمی] yatime ۱. = یتیم۲. بینظیر؛ بیمانند.۳. گوهر یکتا و بیمانند.
-
واژههای مشابه
-
یتیمة
لغتنامه دهخدا
یتیمة. [ ی َ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث یتیم . گویند یتیمة صغیرة.(ناظم الاطباء)؛ دختر بی پدر. (فرهنگ فارسی معین ). || هرچه ظریف و بی نظیر بود. (فرهنگ وصاف از آنندراج ). هرچیز یکتا و فرد و بی همتا و بی مانند. || مروارید قیمتی . (ناظم الاطباء) : زهی یتیمه ...
-
جستوجو در متن
-
غویری
لغتنامه دهخدا
غویری . [ غ ُ وَ ] (اِخ ) ابوالحسین . شاعر عرب و از خاصان صاحب بن عباد بود. اشعاری بسیار سروده است و شعر او چندان مطبوع نیست . رجوع به یتیمة الدهر ثعالبی ج 3 ص 161 شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالفضل معروف به ابن العمید. رجوع به ابن عمید و یتیمة الدهر ثعالبی ج 3 شود.
-
ابوزکریا
لغتنامه دهخدا
ابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) نیشابوری . طبیبی حاذق و ماهر و به اجزاء علوم حکمت عالم بود. او راست : کتاب مبتغی و منتهی ، و این کتاب مشتمل برفوائد بیشمار است . (از درةالأخبار ترجمه ٔ یتیمه ).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء الاصبهانی . یکی از شعرای بزرگ اصفهان که به عربی شعر گفته است و در باب پنجم از جزء سوم یتیمة الدهرثعالبی ترجمه ٔ حالش آمده است . ثعالبی او را بسیار ستوده و از اینکه دیوانش بدست نیامده اظهار تأسف کرده است . چند بیت...
-
حاتمی
لغتنامه دهخدا
حاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) محمدبن الحسین . ثعالبی در یتیمة گوید او پسر ابوعلی شاعر کاتب است و بلاغت نثر را با براعت نظم جمع کرده و در وقعة الادهم او را رساله ای معروف است و از وی دو بیت نقل میکند:لی حبیب ُ لو قیل لی ماتمنی ماء تعدیته ُ ولو بالمنون ِاشتهی...
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن جعفربغدادی شاعر. متوفی 391 هَ . ق . رجوع به ابن حجاج وکاتب بغدادی و هدیة العارفین ج 1 ص 307 و معجم الادباءج 4 ص 6 و زرکلی ج 1 ص 245 و یتیمة الدهر ثعالبی شود.
-
رامی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
رامی نیشابوری . (اِخ ) ابوجعفر محمدبن موسی بن عمران ، از ادبا و گویندگان نامی نیشابور و خراسان بود. وی مرد فاضل و خردمندی بود و اشعار فراوانی از او باقیست که بیشتر بصنایع بدیعی و فنون ادبی توجه داشته و در این راه باندازه ای زیاده روی کرده که اشعاراو ...
-
ساجی
لغتنامه دهخدا
ساجی . (اِخ ) از فضلای مقیم بخارا، و کنیت او ابوعلی است . او راست در صفت مرو:بلدطیب و ماء معین و ثری طیبه یفوق العبیراو اذالمرء قدر السیرعنه فَهْوَ ینهاه باسمه ان یسیرا.رجوع به یتیمة الدهر ج 4 ص 16 و ترجمه ٔ تاریخ ادبی ایران براون ج 1 ص 687 شود.
-
شاشی
لغتنامه دهخدا
شاشی . (اِخ ) اسماعیل بن احمد الشاشی العامری ، مکنی به ابوابراهیم از اصحاب صاحب بن عباد و در حسن شعر و براعت کلام ممتاز بود وی زمانی در ری سکونت گزید. رجوع به یتیمة الدهر ج 4 ص 201 شود.
-
بجلی
لغتنامه دهخدا
بجلی . [ ب َ ] (اِخ ) حسن بجلی پیشوای طایفه ٔ بجیله بود. این طایفه در میان بربرهای مراکش زندگی می کنند. او در قرن 9 م . میزیست . (از اعلام المنجد). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 139 و یتیمة الدهر ج 3 ص 280 شود.
-
انگشت آرا
لغتنامه دهخدا
انگشت آرا. [ اَ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) انگشتری . انگشتر: الخاتم زینة الرجال و اسمه بالفارسیة «انگشت آرای ». (ابواحمدبن ابی بکر الکاتب در مناظره با فقیهی در امر تختم بیمین ، از جزء رابع یتیمة الدهر).