کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یتیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یتیم
/yatim/
معنی
۱. کودکی که پدرش مرده باشد؛ کودک پدرمرده.
۲. (صفت) مفرد و یکتا از هر چیز.
۳. (اسم) [قدیمی] دزد؛ راهزن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیپدر، پدرمرده
۲. بیمانند، بینظیر
برابر فارسی
بی سرپرست
دیکشنری
fatherless, orphan
-
جستوجوی دقیق
-
یتیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیپدر، پدرمرده ۲. بیمانند، بینظیر
-
یتیم
فرهنگ واژههای سره
بی سرپرست
-
یتیم
لغتنامه دهخدا
یتیم . [ ی َ ] (ع ص ) مرد بی پدر. (منتهی الارب ). کودک بی پدر. (ناظم الاطباء). از آدمیان آنکه پدر از دست داده باشد و به حد مردان نرسیده باشد. (از اقرب الموارد). از آدمی آنکه پدر ندارد. (آنندراج ). طفل بی پدرو گاهی به معنی بی مادر باشد و طفلی که مادر ...
-
یتیم
لغتنامه دهخدا
یتیم . [ ی ُ ت َی ْ ی ِ / ی ُ ت َ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ).
-
یتیم
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کودک پدر مرده . 2 - هر چیز منحصر به فرد و بی همتا.
-
یتیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَیْتام] yatim ۱. کودکی که پدرش مرده باشد؛ کودک پدرمرده.۲. (صفت) مفرد و یکتا از هر چیز.۳. (اسم) [قدیمی] دزد؛ راهزن.
-
یتیم
لهجه و گویش بختیاری
yatim یتیم.
-
واژههای مشابه
-
يتيم
دیکشنری عربی به فارسی
طفل يتيم , بي پدر و مادر , يتيم کردن
-
گل یتیم
لغتنامه دهخدا
گل یتیم . [ گ ُ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 18هزارگزی شمال چکنه بالا واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 509تن است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس...
-
هارون یتیم
لغتنامه دهخدا
هارون یتیم . [ ن ِ ی َ ] (اِخ ) یکی از رواة است . محمدبن عبدوس جهشیاری از قول وی داستانی درباره ٔ مأمون و هرثمه بن اعین نقل کرده است . (الوزراء و الکتاب ص 259).
-
یتیم دریا
لغتنامه دهخدا
یتیم دریا. [ ی َ م ِ دَرْ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مروارید بزرگی است که ثانی و مانند نداشته باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
یتیم پلو
لغتنامه دهخدا
یتیم پلو. [ ی َ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوئی با برنج بد و کم روغن و بی خورش . (یادداشت مؤلف ).
-
یتیم چاروادار
لغتنامه دهخدا
یتیم چاروادار. [ ی َ چارْ ] (اِ مرکب ) شاگرد مکاری . شاگرد و نوکر چاروادار. شاگرد و وردست چاروادار. (یادداشت مؤلف ).
-
یتیم خانه
لغتنامه دهخدا
یتیم خانه . [ ی َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای پرورش یتیمان . دارالایتام . پرورشگاه . || جای باش دزدان و عیاران . ناظم الاطباء). مأوای دزدان و عیاران . (آنندراج ) : بتان شدند ز عیارپیشگی رامم یتیم خانه ٔ من چون صدف پر از گهر است . سعید اشرف (از آنندرا...