کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یأجوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یأجوج
لغتنامه دهخدا
یأجوج . [ ی َءْ ] (اِخ ) یأجوج یا گگ به عقیده ٔ برخی از مورخان ارمنی سرزمینی در ارمنستان بوده است : ارکش اول (پادشاه ارمنستان ) از پدرش پیروی کرد و با اهالی پنت جنگید... در این وقت اختلالی بزرگ در گردنه های کوه قفقاز در صفحه ٔ بلغارها پدید آمد و مر...
-
یأجوج
لغتنامه دهخدا
یأجوج . [ ی َءْ ] (ع ص ) کسی که آتش برافروزد. (آنندراج ). و رجوع به یأجوج و مأجوج شود.
-
واژههای مشابه
-
یأجوج
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نام یکی از دو قبیلة وحشی ساکن در پشت کوه های قفقاز. 2 - کنایه از: انسان های وحشی .
-
یاجوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] ya'juj در تورات و روایات اسلامی، یکی از دو قبیلۀ کوتاهقدی که در پشت کوههای قفقاز مسکن داشتهاند و ذوالقرنین (= کورش؟، اسکندر؟) در برابر هجوم آنها سدی بنا کرد.〈 یٲجوجومٲجوج: = یٲجوج
-
يَأْجُوجُ
فرهنگ واژگان قرآن
قومي وحشي که ذوالقرنين با ساختن سدي در مقابل آنان مانع هجومشان گرديد
-
جبال یأجوج
لغتنامه دهخدا
جبال یأجوج . [ ج ِ ل ِ ی َءْ ] (اِخ ) این کلمه در بیت زیر آمده :یا دار سلمی بین دارات العوج جرت علیها کل ریح سیهوج هو جأت من جبال یأجوج من عن یمین الخط اوسماهیج (از ذیل المعرب جوالیقی چ قاهره از اللسان ص 203). ظاهراً اسم محلی یا کوهستانی در سرزمین...
-
یأجوج و مأجوج
لغتنامه دهخدا
یأجوج و مأجوج . [ ی َءْ ج ُ م َءْ ] (اِخ ) نوعی از خلقند، کسائی مهموز نمی داند هردو را الف زاید می گوید مشتق از یجج و مجج و در قرأت رؤبة آجوج به مد همزه و مأجوج به سکون همزه آمده و ابومعاذ مأجوج را یمجوج گفته ... (آنندراج ). دو قبیله اند از خلق...
-
سد یأجوج و مأجوج
لغتنامه دهخدا
سد یأجوج و مأجوج . [ س َدْدِ ی َءْ جو ج ُ م َءْ ] (اِخ ) سد اسکندر : یکی را سد یأجوج است باره یکی را روضه ٔ خلد است بالان . عنصری .سوراخ شده ست سد یأجوج یکچند حذر کن ای برادر. ناصرخسرو.رجوع به سد و سد اسکندر و سد سکندر شود.
-
جستوجو در متن
-
یمجوج
لغتنامه دهخدا
یمجوج . [ ی َ ] (اِخ ) لغتی است در یأجوج . (یادداشت مؤلف ). یأجوج و مأجوج . (ناظم الاطباء). رجوع به یأجوج و مأجوج شود.
-
اجوج
لغتنامه دهخدا
اجوج . [ اَ] (اِخ ) یأجوج در یأجوج و مأجوج . (منتهی الارب ).
-
اَجوج و مجوج
لهجه و گویش تهرانی
یأجوج و مجوج ، آدمهای کوتاه قد و یا زشت گویند.
-
صدفان
لغتنامه دهخدا
صدفان . [ ص َ دَ ] (اِخ ) دو کوه اند با هم ملصق میان ما و یأجوج و مأجوج . (منتهی الارب ).
-
دیوفام
لغتنامه دهخدا
دیوفام . [ وْ ] (ص مرکب ) دیورنگ . دیوسان . دیومانند : گروهی در آن دشت یأجوج نام چو ما آدمی زاده و دیوفام .نظامی .