کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاوندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یاوندان
/yāvandān/
معنی
پادشاه: ◻︎ چو یاوندان به مجلس می گرفتند / ز مجلس مست چون گشتند رفتند (رودکی: ۵۴۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یاوندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [محرفِ خداوند؟] [قدیمی] yāvandān پادشاه: ◻︎ چو یاوندان به مجلس می گرفتند / ز مجلس مست چون گشتند رفتند (رودکی: ۵۴۷).
-
جستوجو در متن
-
یاوند
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) پادشاه . ج . یاوندان .
-
یاوند
لغتنامه دهخدا
یاوند. [ وَ ] (اِ) پادشاه ، یاوندان ؛ پادشاهان . (فرهنگ اسدی ) (از جهانگیری ) (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) : چو یاوندان به مجلس می گرفتندزمجلس مست چون گشتند رفتند. رودکی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).|| (نف ) یابنده و آنچه ...
-
یادندان
لغتنامه دهخدا
یادندان . [ دَ ] (اِ) پادشاهان جهان و خداوندان دوران . (برهان ) (آنندراج ). مصحف یاوندان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به یاوند شود.
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...