کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یال 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
multiple edges
یالهای چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو یا چند یال که دو رأس گراف مفروض را به هم وصل کنند
-
adjacent edges
یالهای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گراف، جفتی از یالها که در یک رأس مشترکاند
-
یال و کوپال
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِمر.) توش و توان ، نیرو، زورمندی .
-
پر و یال
لغتنامه دهخدا
پر و یال . [ پ َ رُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) زور. قدرت . هنگ . شاید مصحف پروبال باشد.
-
بی یال و دم
فرهنگ گنجواژه
ناقص.
-
یال و دم پرسی
فرهنگ گنجواژه
احوال پرسی (به شوخی).
-
یال و دُم
فرهنگ گنجواژه
سر و ته حیوانات، سر و ته.
-
یال و کوپال
فرهنگ گنجواژه
برز و بازو، قد و قامت، فَرّ و شکوه.
-
جستوجو در متن
-
بش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پش، فش، فژ› [قدیمی] bo(a)š ۱. کاکل.۲. یال اسب؛ موهای گردن اسب.
-
فش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پش، بش، فژ› [قدیمی] fo(a)š ۱. کاکل.۲. یال اسب: ◻︎ گرفتش فش و یال اسپ سیاه / ز خون لعل شد خاک آوردگاه (فردوسی: ۵/۴۱۲ حاشیه).
-
پیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) 1 - نوعی روبند بافته شده از موی یال و دم اسب به رنگ سیاه که زنان بر چهره می زنند، نقاب ، حجاب . 2 - گیس عاریه . 3 - سایبان بالای در.
-
سور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹سول› [قدیمی] sur ۱. اسب یا استر یا خر که خط سیاهی در پشت او از یال تا دمش کشیده شده باشد. Δ برخی مردم آن را خوشیمن نمیدانند و به اینسبب میگویند «سور از گله دور».۲. انسان یا حیوانی که از دیگران برمد و دوری کند.۳. رنگ سرخ.۴. رنگ ...
-
سیب
لغتنامه دهخدا
سیب . [ س َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهش . عطا. بخشش . (ناظم الاطباء). ج ، سیوب . || یال اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مجداف کشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).مجداف و پاروی کشتی . (ناظم الاطباء). || موی دم اسب . (...
-
آگین
لغتنامه دهخدا
آگین . (ص ) پُر : همه کاخ تابوت بد سربسرغنوده بصندوق در شیر نرتو گفتی که سام است با یال و سفت غمین شد ز جنگ اندر آمد بخفت بپوشید بازش بدیبای زردسر تنگ تابوت را سخت کردهمی گفت اگر دخمه زرین کنم ز مشک سیه گِردَش آگین کنم چو من رفته باشم نماند بجای وگرن...
-
حارک
لغتنامه دهخدا
حارک . [ رِ ] (ع اِ) سر کتف ستور. زوَرِ کتف اسب . (مهذب الاسماء). || رستنگاه یال اسب ازسوی پشت که سوار در دست گیرد. || استخوان میان دوش . استخوان دو دوش . استخوانی بلند از دو جانب دوش . || منتهای ما بین دو دوش . ج ، حوارک . || در عبارت ذیل معنی حارک ...