کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
lateral edge
یال جانبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یالی از منشور یا هرم که ضلعی از قاعده نباشد
-
multiple edge
یال چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گراف چندگانه، دو یا چند یال موجود بین دو رأس متمایز
-
یال بند
لغتنامه دهخدا
یال بند. [ ب َ ] (ص مرکب ) این ترکیب در لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ، ذیل ترکیبات خودنما، خودسر، خودرای ، خودرو آمده است ، چنین : مردم یال بند و بی پروا و بی مشیر و بی استاد بارآمده . اما محتمل است این ترکیب صفتی و به عبارت بهتر مترادفی باشد کولی و لول...
-
یال پوش
لغتنامه دهخدا
یال پوش . (نف مرکب ) پوشنده ٔ یال . || (اِ مرکب ) پوشش یال . جامه که روی یال اسب اندازند. جامه که بدان یال اسب پوشند.
-
یال حسین
لغتنامه دهخدا
یال حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد واقع در 32000 گزی شمال باختری مانه . دارای 105 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یال مراد
لغتنامه دهخدا
یال مراد. [ م ُ ] (ص مرکب ) اسبی که یال دراز داشته باشد.(بهار عجم ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : جلودارش ز بخت خویش شاد است روا کامش از این یال مراد است .شفیعاثر (در تعریف اسب . از بهارعجم ).
-
یال برآوردن
فرهنگ فارسی معین
(بَ وَ دَ)(مص ل .)گردن کشیدن ، سرافرازی نمودن .
-
آکنده یال
لغتنامه دهخدا
آکنده یال . [ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) فربی . فربه . قوی . رجوع به آکندن شود.
-
reef flank
یال آبسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] بخش پیرامونی و فوقانی هستۀ آبسنگ
-
edges of a graph
یال گرافها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] پارهخطی یا کمانی که دو رأس از یک گراف را به هم وصل کند
-
multiple edges
یالهای چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو یا چند یال که دو رأس گراف مفروض را به هم وصل کنند
-
adjacent edges
یالهای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گراف، جفتی از یالها که در یک رأس مشترکاند
-
یال و کوپال
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِمر.) توش و توان ، نیرو، زورمندی .
-
پر و یال
لغتنامه دهخدا
پر و یال . [ پ َ رُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) زور. قدرت . هنگ . شاید مصحف پروبال باشد.
-
بی یال و دم
فرهنگ گنجواژه
ناقص.