کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یافه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یافه
/yāfe/
معنی
۱. یاوه؛ هرزه؛ بیهوده.
۲. بیمعنی
۳. ناپدید؛ گمشده.
۴. سردرگم؛ پریشان: ◻︎ خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمهٴ رفتهشبان (رودکی: ۵۲۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یافه
لغتنامه دهخدا
یافه . [ ف َ / ف ِ ] (ص ) بیهوده . (لغت فرس ) . هرزه و بیهوده . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). بیهوده و یاوه و باطل و بی معنی و هرزه . (ناظم الاطباء) : کی کردار بر اورنگ بزرگی بنشین می گردان که جهان یافه و گردانستا. دقیقی .سوی کاردانانش نامه نوشت که ...
-
یافه
فرهنگ فارسی معین
(فِ) (ص .) یاوه ، بی معنی ، بیهوده .
-
یافه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yāfe ۱. یاوه؛ هرزه؛ بیهوده.۲. بیمعنی۳. ناپدید؛ گمشده.۴. سردرگم؛ پریشان: ◻︎ خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمهٴ رفتهشبان (رودکی: ۵۲۶).
-
واژههای مشابه
-
یافه درای
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ)(ص فا.) بیهوده گو، ژاژخای .
-
یافه درای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹یاوهدرای› [قدیمی] yāfedarāy یاوهگوی؛ بیهودهگو.
-
جستوجو در متن
-
یاف
لغتنامه دهخدا
یاف . (ص ) یافه . بیهوده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). بیهوده و یاوه و باطل . (از ناظم الاطباء). || گمشده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). رجوع به یافه شود.
-
یافکون
لغتنامه دهخدا
یافکون .[ ] () صاحب آنندراج این صورت را آورده و نوشته است : یعنی میگردانند و دروغ میگویند- انتهی . آیا صورتی از یؤفکون و یا یافه گوی است ؟ (یادداشت لغتنامه ).
-
ژاژدرای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] žāždarāy هرزهدرای؛ یاوهگو: ◻︎ کسی که گوید من چون تواَم به فضل و هنر / سبکخرد بُوَد و یافهگوی و ژاژدرای (فرخی: ۳۲۷).
-
یاوه
واژگان مترادف و متضاد
اراجیف، بیمعنی، بیهوده، پوچ، ترهات، جفنگ، چرت، چرند، حرفمفت، ژاژ، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مزخرف، مهمل، هذیان، هرز، یافه
-
درا
لغتنامه دهخدا
درا. [ دَ ] (نف مرخم ) مخفف دراینده . و آن بیشتر به صورت ترکیب آید، چنانکه : خام درا.هرزه درا. یافه درا. یاوه درا. رجوع به دراینده شود.
-
محال گوی
لغتنامه دهخدا
محال گوی . [ م ُ ] (نف مرکب ) بیهوده گو.ترفندباف . یاوه گوی . یافه درای : ترشروی باشند و متکبر و محال گوی و بخیل و رعنا. (سیاست نامه ).
-
پاک سخن
لغتنامه دهخدا
پاک سخن . [ س ُ خ ُ / خ َ ] (ص مرکب ) پاک گفتار. درست گفتار : آنکه او را بستاید چه بود، پاک سخن وانکه او را نستاید چه بود، یافه درای .فرخی .
-
پریشان گفتار
لغتنامه دهخدا
پریشان گفتار. [ پ َ گ ُ ] (ص مرکب ) پریشان گوی . یاوه گوی . یاوه سرا. یافه سرا. بیهوده گوی . باطل گوی . پراکنده گوی .