کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یازش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یازش
/yāzeš/
معنی
۱. قصد؛ آهنگ.
۲. بالیدگی؛ نمو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
intention, purpose, will
-
جستوجوی دقیق
-
یازش
لغتنامه دهخدا
یازش . [ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از یازیدن . قصد و آهنگ و اراده . (برهان ) (آنندراج ). تمایل . توجه . گرایش . (یادداشت مؤلف ) : نه دراز ودراز یازش اوامل خصم را کند کوتاه . ابوالفرج رونی (از فرهنگ سروری ).|| حرکت و جنبش . (رشیدی ) (سروری ). || نمو و با...
-
یازش
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (حامص .) 1 - قصد، آهنگ . 2 - نمو، بالیدگی .
-
یازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] yāzeš ۱. قصد؛ آهنگ.۲. بالیدگی؛ نمو.
-
واژههای مشابه
-
chain extension
یازش زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] افزایش وزن مولکولی بسپار با طولانی کردن زنجیر
-
جستوجو در متن
-
chain extender
یازۀ زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مادهای که موجب یازش زنجیر میشود
-
اراده
فرهنگ واژههای سره
کامش، پشتکار، آهنگ، خواست، یازش
-
قصد کردن
فرهنگ واژههای سره
آهنگ آن کردن، یازش، یازیدن
-
تمطی
لغتنامه دهخدا
تمطی . [ ت َ م َطْ طی ](ع اِ) خمیازه . کنهزه . کشواکش . (ناظم الاطباء). خمیازه که به هندی انگرائی گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). یازش . یازیدن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) : حلق خصمش در تثاوب جان دهدکو تمطی بر کمان خواهد نمود.خاقانی (دیوان چ دکترسجادی ...
-
چسپیدن
لغتنامه دهخدا
چسپیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) اتصال یافتن جسمی باشد بجسمی دیگر که انفصال آن مشکل بود. (برهان ) (آنندراج ). اتصال یافتن و متصل شدن . (ناظم الاطباء). وصل شدن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام ). چفسیدن . چپسیدن . بشلیدن . دوسیدن . ملصق شدن . التصاق . التساق . الت...
-
تمساح
لغتنامه دهخدا
تمساح . [ ت ِ ] (ع اِ) مرد دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سخت دروغزن . (مهذب الاسماء). || مرد بدخوی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سرکش و خبیث . || مداهن . (از اقرب الموارد). || نهنگ بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 74) (حاشی...
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (ع اِ) اژدها. (دهار) (مفاتیح ) (ربنجنی ) (بحر الجواهر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بمعنی اژدها که ماری است بزرگ . (آنندراج ).مار عریض و پهن . (از ناظم الاطباء). مار بزرگ . (از اقرب الموارد)....
-
آهنگ
لغتنامه دهخدا
آهنگ . [ هََ ] (اِ) قصد. عزم . عزیمت . عمد. (ادیب نطنزی ). تعمد. نیت . بسیج . تأمیم . استواء. اندیشه .توجه به . برفتن بسوی . حرد. نحو. اراده : خسرو غازی آهنگ بخارا داردزده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه . بهرامی .بد گشت چرخ با من بیچاره وآهنگ جنگ دار...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...