کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یار و غار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یار و غار
فرهنگ گنجواژه
دوست صمیمی.
-
واژههای مشابه
-
کُشت یار، کُشت یار شدن
لهجه و گویش تهرانی
حریف،حریف شدن
-
اللهیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: allāh yār) (عربی ـ فارسی) دوست خدا .
-
کنسول یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] (سیاسی) [منسوخ] konsulyār نایب کنسول؛ ویسکنسول.
-
jet assist
جتیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] نیروی رانش کمکی علاوه بر موتور اصلی
-
dispersant
پراکنشیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ← عامل پراکنش
-
cognitive aids
شناختیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هریک از فنونی که به فرایندهای شناختی مانند یادآوری کمک میکند
-
یار کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) همراه نمودن .
-
رمه یار
لغتنامه دهخدا
رمه یار. [ رَ م َ / م ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چوپان . شبان . رمیار. رمه بان . رمه دار. گله بان .
-
اسب یار
لغتنامه دهخدا
اسب یار. [ اَ ] (ص مرکب ) رایض .
-
دولت یار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] do[w]latyār ۱. بختیار؛ نیکبخت.۲. توانگر.
-
پزشک یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [منسوخ] pezeškyār کسی که در بیمارستان دستورهای پزشک را دربارۀ بیماران اجرا میکند؛ کمکپزشک؛ معین طبیب.
-
رمه یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رمیار، رامیار› [قدیمی] rameyār = چوپان
-
دین یار
دیکشنری فارسی به عربی
رجال الدين , قسيس