کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاریگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یاریگر
/yārigar/
معنی
مددکار؛ یاریکننده: ◻︎ رو که نصرت تو راست یاریگر / رو که ایزد تو راست راهنمای (مسعودسعد: ۴۱۶).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پشتیبان، حامی، ظهیر، مددکار، معاضد، ناصر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یاریگر
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبان، حامی، ظهیر، مددکار، معاضد، ناصر
-
یاریگر
لغتنامه دهخدا
یاریگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) (مرکب از یاری + ادات فاعلی «گر») مددکار. (از آنندراج ). ممد و معاون . (آنندراج ذیل یارمند). عون . عوین . رافد. (منتهی الارب ). مساعد. کمک کننده . یارمند : گفت [ کیومرث ] مرا یاریگر خدای بسنده است . (ترجمه ٔ طبری ).جاودان شاد...
-
یاریگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] yārigar مددکار؛ یاریکننده: ◻︎ رو که نصرت تو راست یاریگر / رو که ایزد تو راست راهنمای (مسعودسعد: ۴۱۶).
-
واژههای همآوا
-
یاری گر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) 1 - کمک کار. 2 - نیرو دهنده .
-
جستوجو در متن
-
معین
واژهنامه آزاد
یاریگر.
-
تاییدگر
واژگان مترادف و متضاد
موید، یاریگر
-
فریادرس
واژگان مترادف و متضاد
دادرس، دادگر، شفیع، یاریگر
-
مغیث
واژگان مترادف و متضاد
فریادرس، یاریکننده، یاریگر
-
نصیر
واژگان مترادف و متضاد
مددکار، یار، یاریگر، یاور
-
ظهیر
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبان، پناه، حامی، مددکار، معین، یاریگر، یاور
-
معین
فرهنگ نامها
(تلفظ: moein) (عربی) یاریگر ، کمک کننده ، یاور .
-
ممد
واژگان مترادف و متضاد
۱. معاون، یاریدهنده، یاریگر، یاور ۲. کشنده
-
معین
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) یاریگر، یاری کننده .