کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یارکند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یارکند
لغتنامه دهخدا
یارکند. [ ک َ ] (اِخ ) شهری است در ترکستان شرقی میان کاشغر و ختن از توابع چین . در ساحل چپ نهری به همین نام . در نزهةالقلوب ذیل ختن آمده است : مملکتی بزرگ است و از اقلیم چهارم و پنجم از مشاهیر بلادش کاشغر و ینگی تلاس وصیرم و یارکند. ص 258 و در آنندرا...
-
جستوجو در متن
-
اسلامباغ
لغتنامه دهخدا
اسلامباغ .[ اِ ] (اِخ ) قصبه ایست در ترکستان شرقی در جوار یارکند و قریب 3000 سکنه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
یارقند
لغتنامه دهخدا
یارقند. [ ق َ ] (اِخ ) یارکند. شهری به ترکستان چین دارای 60000 سکنه . در تاریخ مغل نام آن بدین سان آمده است : و سرحد مملکت او (جغتای ) از یک طرف سرزمین قوم اویغور بود واز طرفی دیگر سمرقند و بخارا و شهرهای آلمالیغ و بیش بالیغ و تورفان و قره شهر و کاشغ...
-
ترکستان شرقی
لغتنامه دهخدا
ترکستان شرقی . [ ت ُ ک ِ ن ِ ش َ] (اِخ ) ترکستان چین سرزمین وسیعی است که در مغرب چین قرار دارد و سلسله ٔ جبال تیانشان آنرا دو قسمت کرده است . رود تاریم از آن می گذرد و وارد دریاچه لُب نُر می گردد. شهرهای معروف آن کاشغر و یارکند و زونگاری است . این نا...
-
کاشغر دریا
لغتنامه دهخدا
کاشغر دریا. [ غ َ دَ / رْ ] (اِخ ) (یا قزل صو) سالی بیک گوید: نام نهری است که از میان شهر کاشغر میگذرد، و در قسمت اخیر خطه ٔ پامیر که اخیراً تحت استیلای روس درآمده ، در 17هزارگزی شمال قره گول ، از دامنه های آلاداغ سرچشمه گرفته ، ابتداء بنام گوی چای ب...
-
کاشغر
لغتنامه دهخدا
کاشغر. [ غ َ ] (اِخ ) در حال حاضر نام مرکز سنجاقی از ترکستان شرقی تابع دولت چین میباشد، و نیز قصبات : آرتوش ، اوپال ، طاش بالق ، بشکرم ، قزیل بوی ، و فیض آباد، را در بر دارد. سکنه ٔ آن را کاشغری نامند، و به نژادی قریب بجنس ترک منسوب میباشند و بشغل زر...
-
یار کردن
لغتنامه دهخدا
یار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همراه کردن . قرین کردن . موافق کردن . یکدل کردن . همداستانی کردن . اصحاب : جهودان بر وی [ عیسی ] گرد آمدند و تدبیر کشتن او کردند و این هردوس الاصغر را با خویشتن یار کردند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چو مهتر شدی کار هشیار ک...
-
کاشغر
لغتنامه دهخدا
کاشغر. [ غ َ ] (اِخ ) کاجغر. گاجغر. کاچغر. کاژغر. (آنندراج ). از چینیان است و بر سرحدی است میان تبت و خرخیز وچین و یغما و مهتران کاشغر اندر قدیم از خلخ بودندی یا از یغما. (حدود العالم ). از بلاد مشرق و از مرزهای مسلمین است . (انساب سمعانی ). شهری دار...
-
ختن
لغتنامه دهخدا
ختن . [ خ ُ ت َ] (اِخ ) بنابر قول یاقوت ختن که گاهی با تشدید تاء نیز می آید نام ولایتی است بزیر کاشغر و در پشت یوزَکَند. که از بلاد ترکستان بشمار می آید این ولایت وادئی است در بین جبال و وسط بلاد ترک و سلیمان بن داودبن سلیمان ابوداود معروف به حجاج خت...