کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یاد کردن
معنی
(کَ دَ) (مص م .) 1 - یادآوری کردن ، به خاطر آوردن . 2 - (عا.) به دیدار کسی رفتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
recapture
-
جستوجوی دقیق
-
یاد کردن
لغتنامه دهخدا
یاد کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به خاطر آوردن . به یاد آوردن : یاد کن زیرت اندرون تن شوی تو بر او خوار خوابنیده ستان . رودکی .بنجشک چگونه لرزد از باران چون یادکنم ترا چنان لرزم . ابوالعباس .چو جان رهی پند او کرد یاددلم گشت از پند او رام و شاد. فردوس...
-
یاد کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - یادآوری کردن ، به خاطر آوردن . 2 - (عا.) به دیدار کسی رفتن .
-
واژههای مشابه
-
یاد-وِب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← یادگیری وِببنیاد
-
نیک یاد
لغتنامه دهخدا
نیک یاد. (ص مرکب ) خوش حافظه . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) ذکر خیر. (یادداشت مؤلف ).
-
زشت یاد
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) گفتار بد دربارة کسی ، غیبت .
-
یاد آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) به خاطر آمدن .
-
یاد دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) آموختن ، آموزاندن .
-
زشت یاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹دُشتیاد› [قدیمی] zeštyād ۱. بدگویی پشت سر کسی.۲. (اسم) سخن زشتی که دربارۀ کسی گفته میشود؛ غیبت: ◻︎ به تو بازگردد غم عاشقی / نگارا مکن اینهمه زشتیاد (رودکی: ۵۲۲).
-
یاد سپردن
دیکشنری فارسی به عربی
استظهر
-
یاد اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
تذکر
-
یاد دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
تعليمي , مدرب
-
یاد نیاوردنی
دیکشنری فارسی به عربی
سحيق
-
یاد دادن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: behmosni طاری: balad kard(mun) طامه ای: balad kardan طرقی: balad kardmun کشه ای: balad kardmun نطنزی: balad kardan
-
یاد اوردنی
دیکشنری فارسی به عربی
بارز