کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاد و خاطره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
یاد آمدن
لهجه و گویش تهرانی
خاطر آمدن.
-
زشت یاد کردن
لغتنامه دهخدا
زشت یاد کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پشت سر کسی بد گفتن . غیبت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
سوگند یاد کردن
لغتنامه دهخدا
سوگند یاد کردن . [ س َ / سُو گ َ ک َدَ ] (مص مرکب ) سوگند خوردن . قسم خوردن : بر صدق دعوی خود سوگند یاد کرد. (تاریخ قم ص 300).
-
قسم یاد کردن
لغتنامه دهخدا
قسم یاد کردن . [ق َ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوگند خوردن . قسم خوردن .
-
باشتاب یاد گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
احشر
-
سوگند یاد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشهد
-
یاد دادن (به)
دیکشنری فارسی به عربی
مر
-
بنای یاد بود
دیکشنری فارسی به عربی
نصب
-
از یاد بردن
دیکشنری فارسی به عربی
انس
-
سوگند یاد کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أدّي يميناً (اليمينَ)
-
مربوط به جشن یاد بود
دیکشنری فارسی به عربی
تذکاري
-
از راه پرسش یاد دادن
دیکشنری فارسی به عربی
علم
-
اصول نخستین را یاد دادن(به)
دیکشنری فارسی به عربی
ارض
-
جستوجو در متن
-
مهریاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr yād) (مهر = مهربانی و محبت + یاد = خاطره ، یادآوری) یادآوری مهربانی و محبت ؛ (به مجاز) مهربان و با محبت .
-
بیر
واژهنامه آزاد
بیر یعنی حافظه خاطره نوشته مکتوب دبیر کسی که این حافظه را بازگو میکند کسی که نوشته ها را میگوید و بازگو میکند و یاد میدهد دبیره یعنی نوشتار