کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یادگیری از راه دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
long-distance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسافت طولانی، از راه دور، از راه دور تلفن کردن، دور برد
-
متباعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motabā'ed دور از یکدیگر؛ دور.
-
remote control
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل از راه دور، کنترل از دور
-
تجنیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajnib ۱. دور کردن.۲. دور داشتن کسی را از چیزی؛ پرهیز دادن.
-
far
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور، بسیار، خیلی، دور از، زیاد، بعلاوه، دور دست، بعید
-
interior
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داخلی، درونی، دور از مرز، دور از کرانه
-
داخل
دیکشنری عربی به فارسی
دروني , داخلي , تويي , روحي , باطني , دور از مرز , دور از کرانه
-
غیرمنتظره
فرهنگ فارسی معین
( ~ مُ تَ ظِ رِ) (ص مر.) دور از انتظار، دور از پیش بینی .
-
طرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tard ۱. راندن؛ دور کردن.۲. دور کردن کسی از نزد خود.۳. [قدیمی] = تبعید
-
شقذ
لغتنامه دهخدا
شقذ. [ ش َ ] (ع مص ) دور شدن و دور رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
ازولال
لغتنامه دهخدا
ازولال . [ اِ وِ ] (ع مص ) دور گشتن و دور شدن از جای . (منتهی الارب ): ازول الشی ٔ؛ زال . (قطر المحیط).
-
دورانداختنی
لغتنامه دهخدا
دورانداختنی . [ اَ ت َ ] (ص لیاقت ) هر چیز که سزاوار دورانداختن باشد. (ناظم الاطباء). راندنی . دور ساختنی . || به دور پرتاب کردنی . || فضله ای از هر چیزی . (ناظم الاطباء).
-
دور گذاشتن
لغتنامه دهخدا
دور گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در جای دور قرار دادن . دور کردن . دور نمودن . به جای دور بردن . به فاصله ٔ بسیار قرار دادن : بفرمود پس تاش برداشتنداز آن بوم و بر دور بگذاشتند.؟
-
بعاد
لغتنامه دهخدا
بعاد. [ ب ِ ] (ع مص )مصدر دیگر مباعدة. (از زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دور کردن و دور شدن .(آنندراج ). از کسی دور شدن . (زوزنی ). کسی را دور کردن . (زوزنی ). دوری . (غیاث ). و رجوع به مباعدة شود.
-
عزوب
لغتنامه دهخدا
عزوب . [ ع ُ ] (ع مص ) پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دور شدن . (دهار). دور شدن و غایب گشتن و مخفی شدن . (از اقرب الموارد): عزب عنه حلمه ؛ بردباریش از وی دور شد و بردباری نکرد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). |...