کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یادکرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یادکرد
/yādkard/
معنی
۱. یاد؛ ذکر.
۲. یادآوری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تذکر، تذکیر، یاد، یادآوری
دیکشنری
monument
-
جستوجوی دقیق
-
یادکرد
واژگان مترادف و متضاد
تذکر، تذکیر، یاد، یادآوری
-
یادکرد
لغتنامه دهخدا
یادکرد. [ ک َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) ذکر. تذکر. تذکار. یادبود. یادآوری : چنانکه پدیدکردیم اندر یاد کرد کوهها. (حدود العالم ). فی الاهویة، اندر یادکرد هواها. (هدایة المتعلمین ربیع ابن احمد الاخوینی - البخاری ). فی ذکر الانبذة، اندر یادکرد جوشید...
-
یادکرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) yādkard ۱. یاد؛ ذکر.۲. یادآوری.
-
جستوجو در متن
-
ذکر
فرهنگ واژههای سره
نرینگی، یاد، یادکرد، یادآور
-
یادباد
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) یادکرد، یاد، ذکر.
-
یادآوری
واژگان مترادف و متضاد
تذکار، تذکر، خاطرنشان، ، یاد، یادکرد
-
mention
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشاره، ذکر، تذکر، یاداوری، یادکرد، ذکر کردن، نام بردن، اشاره کردن
-
mentions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشاره می کند، ذکر، اشاره، تذکر، یاداوری، یادکرد، ذکر کردن، نام بردن، اشاره کردن
-
تذکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تذکره، تذکیر، یادآوری، یادکرد ۲. بهیاد آوردن، یادآور شدن، متذکر شدن ۳. یاد کردن ۴. پند گرفتن
-
ذکران
لغتنامه دهخدا
ذکران . [ ذُ ] (ع اِ) عید و عزای یکی از قدّیسان و رؤسای دین یهودو نصاری . یادکرد. زور.
-
یادباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yādbād یاد؛ ذکر؛ یادکرد: ◻︎ گویم آنگاه بدان قطرهیَکِ داروی خواب / یادبادِ ملکی ذوحسبی ذونسبی (منوچهری: ۱۸۹).
-
یاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. ذکر، یادآوری، یادکرد ۲. حافظه ۳. آموزش، تعلیم ۴. خاطره ۵. اندیشه، خاطر، فکر ۶. یادبود، ≠ فراموشی
-
تذکیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندرز، پند، پنددهی، تذکر، خطابه، ذکر، صلاحگویی، موعظه، نصح، نصیحت، وعظ، یادکرد ۲. پند دادن، نصیحت کردن، اندرز دادن ۳. یادآوری کردن ۴. موعظه کردن، وعظ کردن
-
ژاک
لغتنامه دهخدا
ژاک . (اِخ ) (قدیس ) او را ژاک لوماژور نیز گویند. از حواریون مسیح ، پسر زبده و برادر یوحنای انجیلی متولد به بیت سعید (جلیله ) مقارن سال 12 ق .م . او در سال 44 م . در شهر اورشلیم به شهادت رسید. ذکران و یادکرد او در بیست وپنجم ژوئیه است .