کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یادداشت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یادداشت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ورقة
-
واژههای مشابه
-
رشته یادداشت
دیکشنری فارسی به عربی
تعليق
-
کتابچه یادداشت
دیکشنری فارسی به عربی
دفتر الملاحظات
-
دفتر یادداشت
دیکشنری فارسی به عربی
دفتر الملاحظات
-
دفترچه یادداشت
دیکشنری فارسی به عربی
وسادة
-
یادداشت مختصر
دیکشنری فارسی به عربی
طفل , ملاحظة
-
یادداشت ته صفحه
دیکشنری فارسی به عربی
هامش
-
جستوجو در متن
-
noting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادداشت برداری، یادداشت کردن، توجه کردن، ذکر کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، ملاحظه کردن، نوت موسیقی نوشتن
-
notes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یادداشت، تبصره، نت، یادداشت ها، نوت موسیقی، کلید پیانو، اهنگ صدا، یادداشت کردن، توجه کردن، ذکر کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، ملاحظه کردن، نوت موسیقی نوشتن
-
note
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توجه داشته باشید، یادداشت، تبصره، نت، یادداشت ها، نوت موسیقی، کلید پیانو، اهنگ صدا، یادداشت کردن، توجه کردن، ذکر کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، ملاحظه کردن، نوت موسیقی نوشتن
-
ینجودن
لغتنامه دهخدا
ینجودن . [ ی َ دَ ] (مص ) بیانکی می گوید بریدن . قطع کردن . به قطعات کردن . خردخرد کردن . (یادداشت مؤلف ). || کوفتن . نرم کردن . چون گرد کردن . (یادداشت مؤلف ). || اندوهگین شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
موضوع کردن
لغتنامه دهخدا
موضوع کردن . [ م َ ک َ دَ ](مص مرکب ) کم کردن . وضع کردن . کسر کردن . در کردن . منها کردن : طلب خود را از دریافتی من موضوع کرد، یعنی منها کرد و برداشت و کم کرد. (از یادداشت مؤلف ).- موضوع کردن از ؛ افکندن از. بیرون کردن از. کم کردن از. جدا کردن از. ...
-
دنبال کردن
لغتنامه دهخدا
دنبال کردن . [ دُم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن . تعقیب کردن . تعاقب کردن . به دنبال کسی رفتن . تعقیب . (یادداشت مؤلف ).- دنبال کردن کسی (کاری ) را ؛ تعقیب . تعقیب کردن . عقب وی رفتن . عقب آن را گرفتن . (یادداشت مؤلف ).