کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاختۀ فِرِل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Ferrel cell
یاختۀ فِرِل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در مدل سهیاختهای ویلیام فِرِل برای گردش کلی جوّ در عرضهای میانی، یاختهای گردشی و ازنظر گرمایی غیرمستقیم هنگامی که از منظری نگریسته شود که ارتفاع یا فشار محور قائم دستگاه مختصات باشد
-
واژههای مشابه
-
cell 4, cellule
یاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] واحد ساختاری و کارکردی موجودات زنده که از پوشش خارجی و میانیاخته و هسته تشکیل شده است * مصوب فرهنگستان اول
-
یاخته
واژگان مترادف و متضاد
۱. سلول ۲. آخته ۳. آموخته، پرورده
-
یاخته
لغتنامه دهخدا
یاخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) آخته . به معنی بیرون کشیده باشد اعم از آنکه شمشیر و تیغ را از غلاف بیرون کشیده باشند یا چیزی دیگر را از جای خود. (برهان ) برکشیده .(جهانگیری ). بیرون کشیده . (ناظم الاطباء). || پرورده و آموخته . (ناظم الاطباء). || (اِ) ح...
-
یاخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) 1 - (ص مف .) آخته ، بیرون کشیده . 2 - (اِ.) سلول ، سلول بدن موجودات زنده که دارای دو قسمت مهم سیتوپلاسم و هسته می باشد. یاخته ها در حقیقت کوچکترین قسمت ساختمانی موجود زنده هستند که دارای تمام خواص و تظاهرات حیاتی می باشند.
-
یاخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی از یاختن، اسم) (زیستشناسی) yāxte کوچکترین واحد زندۀ تشکیلدهندۀ اندامهای موجود زنده؛ سلول.
-
یاخته
دیکشنری فارسی به عربی
خلية
-
gangliocyte
گرهیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختۀ عصبی متـ . یاختۀ گرهی ganglion cell
-
oocyte
مامیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختهای در تخمدان پستانداران که پس از تقسیم کاستمانی، مامه تولید میکند
-
plasmic membrane
غشای یاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] لایۀ نازکی از درونیاختۀ مرکب از لیپیدها و پروتئینها که سطح همۀ یاختهها را میپوشاند
-
giant cell
غولیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] یاختهای بزرگ که عموماً بیشتر از یک هسته دارد
-
phloem cell
یاخته آبکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] هریک از یاختههای تشکیلدهندۀ لولۀ آبکش
-
ray cell
یاختۀ اشعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] یاختهای نرمآکنهای در چوب و آبکش پسین که از پیشآغازۀ اشعۀ بُنلاد آوندی به وجود میآید
-
sex cell, sexual cell
یاختۀ جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختههایی که در غدههای جنسی نر و ماده از راه تقسیم کاستمانی به وجود میآیند و دقیقاً نیمی از فامتنهای بدنی را شامل میشوند