کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یابنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یابنده
/yābande/
معنی
پیداکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
discoverer, finder
-
جستوجوی دقیق
-
یابنده
لغتنامه دهخدا
یابنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) پیداکننده . واجد. که یابد. ج ، یابندگان . مرخم یابنده ، «یاب » است که در ترکیب باکلمات دیگر بکار رود. رجوع به یاب شود : به هر زیر برگی شتابنده ای است به هر منزلی راه یابنده ای است . نظامی .یابنده ٔ فتح کان جزع دیدبخشود ...
-
یابنده
فرهنگ فارسی معین
(بَ د ) (اِفا.) 1 - دریابنده ، درک کننده . 2 - پیدا کننده .
-
یابنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) yābande پیداکننده.
-
واژههای مشابه
-
هوش یابنده
لغتنامه دهخدا
هوش یابنده . [ ب َ دَ / دِ ](نف مرکب ) بازیابنده ٔ هوش . به هوش آینده : چون ز ریحان روز تابنده شد دگر بار هوش یابنده .نظامی .
-
بهبودیابنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← خودیابنده
-
راه یابنده
لغتنامه دهخدا
راه یابنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) پیداکننده ٔ راه . راه یاب : بهر زیر برگی شتابنده ایست بهر منزلی راه یابنده ایست . نظامی .|| درآینده . داخل شونده . واردشونده .
-
روان یابنده
لغتنامه دهخدا
روان یابنده . [ رَ ب َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نفس ناطقه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
بسط یابنده
دیکشنری فارسی به عربی
نقالة
-
expanding spread
گسترش بسطیابنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی آرایش لرزهای که در آن گیرندهها بهازای هر عملکرد چشمهای معین به فواصل دورتر منتقل میشوند
-
جستوجو در متن
-
finders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یابنده ها، یابنده، پیدا کننده
-
یابا
واژهنامه آزاد
یابنده
-
یابندگی
لغتنامه دهخدا
یابندگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) کار و عمل یابنده . رجوع به یابنده شود.
-
شونده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šavande ۱. انجامیابنده.۲. هستییابنده.۳. رونده.