کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یاب
/yāb/
معنی
۱. = یافتن
۲. یابنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کامیاب، شرفیاب.
۳. یافتهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کمیاب، نایاب.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: یافت
بن حال: یاب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یاب
لغتنامه دهخدا
یاب . (ص ) نابود و هرزه و بی ماحصل . ضایع و بکار نیامدنی . (برهان ). هرزه و بی معنی . (آنندراج ). نابود و هرزه و بی معنی . (جهانگیری ). نابودو ضایع و فانی و بی فایده و بیهوده و هرزه و ناچیز وبی ثمر و بی حاصل و بی سود. (ناظم الاطباء) : دنیا خود جست و ...
-
یاب
لغتنامه دهخدا
یاب . (نف مرخم ) پیداکننده . یابنده . (برهان ). یابنده . (جهانگیری ) (آنندراج ). یابنده و پیداکننده مانند باریاب یعنی کسی که اذن دخول در دربار پادشاهی حاصل کرده و می تواند به حضور برود. و راهیاب پیدا کننده ٔ راه . و کامیاب آنکه آرزوی خود را دریافته ا...
-
یاب
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نابود، ضایع ، بیهوده .
-
یاب
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) در ترکیب ، به صورت مزید مؤخر به معنی یابنده آید: دیریاب ، فلزیاب .
-
یاب
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ یافتن و یابیدن) yāb ۱. = یافتن۲. یابنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کامیاب، شرفیاب.۳. یافتهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کمیاب، نایاب.
-
یاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yāb ۱. ضایع.۲. نابود.۳. بیهوده؛ هرزه؛ یاوه؛ بهکارنیامدنی: ◻︎ جز به مدح او سخن گفتن همه باد است و دم / جز به مهر او هنر جستن همه یاوهست و یاب (سوزنی: لغتنامه: یاب)، ◻︎ دنیا خود جَست و نجُستی تو دین / چیست به دست تو بهجز باد و یاب ...
-
واژههای مشابه
-
گریزنده یاب
لغتنامه دهخدا
گریزنده یاب . [ گ ُ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه گریزنده را دریابد. مجازاً اسب تیزتک . اسب تندرو که بدنبال فراری رود و او را بگیرد : همان ترک بیرون زد از صف چو شیرگریزنده یاب ابلقی تند زیر.(گرشاسب نامه ).
-
گنج یاب
لغتنامه دهخدا
گنج یاب . [گ َ ] (نف مرکب ) کسی که گنج پیدا میکند : چرا روی آن کس که شد گنج یاب ز شادی برافروخت چون آفتاب .نظامی .
-
کرامت یاب
لغتنامه دهخدا
کرامت یاب . [ ک َ م َ ] (نف مرکب ) کرامت یابنده . بزرگواری و عزت و نواخت و توقیر یابنده : صاحب عادل کبیر کریم که کرامند از او کرامت یاب .سوزنی .
-
geophone
لرزهیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای دریافت موجهای لرزهای در خشکی و زمینهای باتلاقی که بیشتر در اکتشاف لرزهای به کار میرود
-
leak detector
نشتیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای برای یافتن منفذها یا ترکهای ریز در دیوارههای ظرف
-
apex locator
نوکیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] دستگاهی الکترونیکی که در ریشهدرمانی برای تشخیص موقعیت نوک ریشه به کار میرود
-
concordance
واژهیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] نمایهای الفبایی از کلمات موجود در یک متن به همراه نشانی بازیابی آنها متـ . کشّاف
-
virus scanner
ویروسیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزاری که کار یافتن و شناسایی ویروسها را بر عهده دارد