کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یائسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یائسه
معنی
( ~.) [ ع . یائسة ] (ص .) 1 - یائس . 2 - زنی که دیگر عادت ماهانه نشود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
menopausal
-
جستوجوی دقیق
-
یائسه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . یائسة ] (ص .) 1 - یائس . 2 - زنی که دیگر عادت ماهانه نشود.
-
واژههای مشابه
-
یائسة
لغتنامه دهخدا
یائسة. [ ءِ س َ ] (ع ص ) در تداول ، مؤنث یائس . لیکن در عربی صفت «یائس » است بدون تاء مانند حائض . زن عقیم و نازا. زنی که بواسطه ٔ کهولت حائض نشود. ج ، یائسات .
-
جستوجو در متن
-
نازا
لهجه و گویش بختیاری
nâzâ نازا، یائسه.
-
یائس
واژگان مترادف و متضاد
۱. یائسه، بیحیض ۲. عقیم ۳. مایوس، ناامید، نومید
-
یائسگی
لغتنامه دهخدا
یائسگی . [ ءِ س َ / س ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی یائسه بودن . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
يَئِسْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
آن زنان مأيوس شدند (يئسن من المحيض : يائسه شدند (ديگر عادت ماهانه ندارند-از حيض ديدن مآيوس شدند) .عبارت "وَﭐللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ ﭐلْمَحِيضِ مِن نِّسَائِکُمْ إِنِ ﭐرْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ " يعني:آن زناني که از حيض يائسه ميشوند ،...
-
عدی
لغتنامه دهخدا
عدی . [ ع ِدْ دی ] (ص نسبی )(طلاق ...) در مقابل طلاق غیر عدی . طلاق غیر عدی که زن عده نداشته باشد مانند طلاق قبل از دخول و طلاق زن یائسه . و طلاق عدی طلاقی است که عده داشته باشد و آن یا رجعی است که مرد در حال عده حق رجوع دارد یا بائن است که مرد این ح...
-
طلاق بائن
لغتنامه دهخدا
طلاق بائن . [ طَق ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طلاق باین . طلاقی که از برای مطلق حق رجوع از آن در ایام عدة ابتدا موجود نیست . طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی ننموده باشد. طلاق زوجه ٔ یائسه و صغیره از جمله ٔ طلاقهای باین بشمارمیروند. و رجوع به ترجم...
-
طلاق رجعی
لغتنامه دهخدا
طلاق رجعی . [ طَ ق ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طلاقی که بعد آن در میان مدت عدت رجوع کردن به زن بدون نکاح جائز باشد و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است ، بخلاف طلاق باین که رجوع کردن در آن بدون نکاح جائزنباشد و آن گفتن است زن را «انت بائنة» و آ...
-
باین
لغتنامه دهخدا
باین . [ ی ِ ] (ع ص ) بائن . آنکه از چپ درآید به دوشیدن شتر، مقابل معلی آنکه ازراست درآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه از دست راست شتر دوشد. (مهذب الاسماء). || چاه فراخ دورتک . ج ، بوائن . (منتهی الارب ). || کمان نرم که زه آن نهایت دور باشد. (منت...
-
بیوه
لغتنامه دهخدا
بیوه . [ وَ / وِ ] (ص ) غریب . تنها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || زنی را گویند که شوهرش مرده باشد یا او را طلاق داده باشد. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). زنی که شوهرش مرده باشد. (از انجمن آرا) (آنندراج ) (شرفنامه منیری ). زن بی مرد. زن که شوی ...
-
رجعی
لغتنامه دهخدا
رجعی . [ رِ عی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به سوی طلاق ، یقال : طلاق رِجْعی او رَجْعی . (ناظم الاطباء). رجوع به رَجْعة و رِجْعة شود.- طلاق رجعی ؛ مقابل طلاق بایِن . (یادداشت مرحوم دهخدا). سیدحسن امامی آرد: طلاق رجعی طلاقی است که شوهر میتواند در مدت عده به...
-
طلاق
لغتنامه دهخدا
طلاق . [ طَ ] (ع مص ) رها شدن زن از قید نکاح . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). رها شدن زن از عقد نکاح . (المصادر زوزنی ). رها کردن . (دهار). فسخ کردن عقد نکاح . سراح . (منتهی الارب ). بیزاری : هر زنی که در عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد...