کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یأس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یأس
معنی
(یَ) [ ع . ] (اِ.) ناامیدی ، ناامید شدن .
فرهنگ فارسی معین
برابر فارسی
دلسردی، ناامید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یأس
فرهنگ واژههای سره
دلسردی، ناامید
-
یأس
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) ناامیدی ، ناامید شدن .
-
یأس
واژهنامه آزاد
ناامیدی.
-
واژههای مشابه
-
یاس
فرهنگ نامها
(تلفظ: yās) (در گیاهی) درختچهای زینتی با ارتفاع حدود دو متر دارای گلهای زرد ، سرخ ، سفید و بنفش و بسیار معطر .
-
یاس
واژگان مترادف و متضاد
بیمرادی، حرمان، دلسردی، دلشکستگی، ، سرخوردگی، ناامیدی، ناکامی، نامرادی، نومیدی ≠ امید
-
یأس
لغتنامه دهخدا
یأس . [ ی َءْس ْ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ناامیدی . بی امیدی . نمیدی . قنوط. حرمان : یاسمین خندان و خوش زان است کز من غافل است یأس من گر دیده بودی یاسمین بگریستی . خاقانی .طالبان او لباس یاس در ...
-
یأس
لغتنامه دهخدا
یأس . [ ی َ ءَ ] (ع اِ) بیماری سل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
یأس
لغتنامه دهخدا
یأس . [ ی َءْس ْ ] (ع مص ) نومید گردیدن و بریدن امید را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نومید شدن . (تاج المصادربیهقی ) (ترجمان علامه جرجانی ). امید داشتن و بریدن امید را. (از شرح قاموس ): لاییأس من روح اﷲ. || دانستن و ظاهر شدن . (منتهی الارب ) ...
-
یاس
لغتنامه دهخدا
یاس . (اِ) مخفف یاسمن است و آن گلی باشد معروف . (برهان قاطع). مخفف یاسمن که یاسمون و یاسمین نیز گویند و آن گلی است خوشبو و سفید و زرد و کبود. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). او را یاسم با میم در آخر نیز گویند. (آنندراج ). درختچه ای است زینتی از تیره ٔ...
-
یاس
لغتنامه دهخدا
یاس . (ترکی ، اِ) عزا. ماتم . تعزیه . سوک .- یاس گرفتن ؛ مجلس ختم منعقد ساختن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
یاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درختچه ای زینتی از تیرة زیتونیان با گل های معطر و سفید.
-
ياس
دیکشنری عربی به فارسی
نوميدي , ياس , مايوس شدن
-
یاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ya's ۱. ناامید شدن.۲. ناامیدی؛ نومیدی.
-
یاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) yās = یاسمین〈 یاس گلدانی: (زیستشناسی) نوعی یاس زینتی با گلهای سفید ریز و شاخههای نازک.