کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جگرخون
واژهنامه آزاد
اندوه گین ، غمگینی ، فرط اندوه
-
آفتاب گن
لغتنامه دهخدا
آفتاب گن . [ گ ِ ] (ص مرکب ) آفتاب گین .
-
همگین
لغتنامه دهخدا
همگین . [ هََ ] (ص مرکب ) هم گین . همگن . مانند هم . || دوست . قرین . نزدیک . رجوع به همگن و همگنان شود.
-
آفتاب گینی
لغتنامه دهخدا
آفتاب گینی . (حامص مرکب ) آفتاب گنی . چگونگی و صفت آفتاب گین .
-
آگن
لغتنامه دهخدا
آگن . [ گ ِ] (پسوند) در کلمات مُرکبه ، مرادف آگین . گن . گین .
-
سیمی
لغتنامه دهخدا
سیمی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق بسیم . (ناظم الاطباء). ساخته از سیم . || نقره گین . سیمین . (ناظم الاطباء).
-
دژم
واژهنامه آزاد
افسرده . به جای غمگین افسرده و اندوه گین و دژم به کار بریم. پارسی را با گویش پارسی پاس بداریم.
-
گوارک
لغتنامه دهخدا
گوارک . [ رِ ] (اِخ ) مرکز بخش کت دُ نُر از ناحیه ٔ گین گام (در فرانسه ) که در کنار رود بلاوه واقع شده و 700 تن جمعیت دارد.
-
آیگین
فرهنگ نامها
(تلفظ: āygin) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی دارنده، همراه) دارنده و همراه ماه ؛ (به مجاز) زیبا روی .
-
ناک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] پسوندی است که با الحاق به اسم ، صفت یا بن مضارع تشکیل صفت دهد و معنی آن با، پر، آورد، ور،مند، گین ، آگین ، آلود و مانند آنهاست : اندوهناک ، دردناک .
-
گوی سیم
لغتنامه دهخدا
گوی سیم . [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوی نقره . گوی که از نقره کنند. گلوله ٔ نقره گین . || کنایه از ماه است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
کنظ
لغتنامه دهخدا
کنظ. [ ک َ ] (ع مص ) دشوار شدن کار. || اندوه گین نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
آفتاب ناک
لغتنامه دهخدا
آفتاب ناک . (ص مرکب ) آفتاب گن . آفتاب گین . پرآفتاب . بسیارآفتاب .- آفتاب ناک شدن روز ؛ بی ابر شدن آن : شمس ؛ آفتاب ناک شدن روز. (صراح ).- روزی آفتاب ناک ؛ بی ابر. صحو.
-
ترح
لغتنامه دهخدا
ترح . [ ت َ رَ ] (ع مص ) اندوه گین شدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محزون گشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرودآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تمگین
لغتنامه دهخدا
تمگین . [ ت َ ] (ص مرکب ) مبتلا به علت تم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از تم (بیماری چشم )+گین (پساوند)، چشم با غشاوه : دانست که سینه ٔ غمگینم و با دیده ٔ تمگینم . (خواجه عبداﷲ انصاری ). رجوع به تم شود.