کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیل محله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گیلماه
فرهنگ نامها
(تلفظ: gilmāh) ماهروی طایفه گیل ؛ (به مجاز) زیبا رویی از مردم گیل .
-
گیلنوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: gil nuš) (گیل = گیلان ، قوم ساکن گیلان + نوش = عسل ، زندگی ، شیرین) (به مجاز) ویژگی آن که ویژگیهای (شیرینی و گوارایی) گیلان را دارد ؛ (به مجاز) آن که مظهر زندگی و جاودانی گیل (گیلان) است .
-
استوروآی گیل
لغتنامه دهخدا
استوروآی گیل . [ اَ ] (اِخ ) یکی از مواضع بالارستاق هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 123 بخش انگلیسی ).
-
چاه گیل
لغتنامه دهخدا
چاه گیل . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 108 هزارگزی شمال بندرعباس و 4 هزارگزی شمال راه شوسه کرمان به بندرعباس واقع شده و15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8).
-
گیل گیلی
لهجه و گویش تهرانی
غِلغلک
-
گیلِ چارقت
لهجه و گویش بختیاری
gil-e čârqat گوشه چارقد.
-
گیل دیک
واژهنامه آزاد
نوعی میوه ی بوته ای که به عنوان چای و سوپ مورد استفاده قرارر میگیرد وبرای کم خونی مفید است.
-
گیل چاله سر
لغتنامه دهخدا
گیل چاله سر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دههای فرح آباد گیلان .(سفرنامه ٔ رابینو ص 120 انگلیسی و 161 بخش فارسی ).
-
جستوجو در متن
-
محله
لغتنامه دهخدا
محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (ع اِ) کوی . برزن . یک قسمت از چندین قسمت شهر و یا قریه و یا قصبه . (ناظم الاطباء). محلت . قسمتی از قسمتهای شهری یا قریه ای . (یادداشت مرحوم دهخدا) : شهر قاهره را ده محله است ،و ایشان محله را حاره گویند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ...
-
خلیل محله
لغتنامه دهخدا
خلیل محله . [ خ َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش . دارای 187 تن سکنه . آب آن از شفارود و محصول آن برنج و ابریشم و کنف و صیفی و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کلا
لغتنامه دهخدا
کلا. [ ک َ ] (پسوند) به پارسی و تبری ، قریه و دیه و محله را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در بعض اسامی امکنه ٔ گیلان و مازندران این کلمه به آخر می پیوندد، و شاید در اصل قلعه ٔعربی همین کلمه باشد. مزید مؤخر امکنه چنانکه در: آرد کلا، آزادکلا، اثر...
-
خیمه سر
لغتنامه دهخدا
خیمه سر. [ خ ِ م ِ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش ،واقع در 7 هزارگزی شمال خاوری رضوانده کنار دریا با511 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ شفارود و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت و صید ماهی است کاظم محله جزء این ده می ...