کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیس بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گیس رنگ دندان شدن
لهجه و گویش تهرانی
پیر شدن
-
گیس گرو گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
وساطت زنانه
-
گیس سفیدی کردن
لهجه و گویش تهرانی
وساطت توسط پیر زن عاقل
-
سر و گیس
فرهنگ گنجواژه
مو ، دست به سر و گیس کشیدن= نوازش کردن.
-
گیس و گَل
فرهنگ گنجواژه
مو و کاکل.
-
گَل و گیس
فرهنگ گنجواژه
زلف و مو. گل و گیس کندن = دعوای زنانه
-
جستوجو در متن
-
anadems
دیکشنری انگلیسی به فارسی
anadems، تاج گل، گردن بند، حلقه گل، سربند، گیس بند، طوق
-
anadem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
anadem، تاج گل، گردن بند، حلقه گل، سربند، گیس بند، طوق
-
fillet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیله، سربند، گچ بری، نوار، گیس بند، قیطان، پشت مازو، تذهیب کاری کردن، اهن تنکه یا تسمه اهن
-
fillets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیله، سربند، گچ بری، نوار، گیس بند، قیطان، پشت مازو، تذهیب کاری کردن، اهن تنکه یا تسمه اهن
-
filets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیله، سربند، توری دارای اشکال مربع، پشت مازو، گیس بند، قیطان، نوار، تذهیب کاری کردن، گچ بری، اهن تنکه یا تسمه اهن
-
filet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیله، سربند، توری دارای اشکال مربع، پشت مازو، گیس بند، قیطان، نوار، تذهیب کاری کردن، گچ بری، اهن تنکه یا تسمه اهن
-
عقاص
لغتنامه دهخدا
عقاص . [ ع ِ ] (ع اِ) رشته که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب ). نخی که بوسیله ٔ آن اطراف ذؤابه را بندند. ج ، عُقُص . (از اقرب الموارد). موی بند. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). جل گیس . گیسوبند. گیس باف . || «دوارة» و شکنبه که در شکم گوسپند است . (از...
-
گیسوبند
لغتنامه دهخدا
گیسوبند. [ ب َ] (اِ مرکب ) بندی یا کیسه ای که گیسوان را بدان بندند و یا در آن گذارند تا پریشان نگردد. بندگیس . (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). عِقاص ؛ رشته ای که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب ). قَرامِل ، قُرمُل ؛ گیسوبند. (دهار) (السامی فی الاسامی...
-
پیچه
لغتنامه دهخدا
پیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) قسمی روی بند از موی سیاه بافته . روبند زنان بافته از موی یال و دم اسب برنگ سیاه . روی بند و نقاب از موی دم و یال اسب . نقاب زنان از موی دم اسب بافته . روبند موئینه . چیزی مربع مستطیل شکل از موی یال اسب بافته که بعض زنان خاصه...