کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیسو گشادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیسو گشادن
واژهنامه آزاد
باز کردن گیسو و مو - ریختن گیسو در روی شانه - باز کردن و چرخش گیسو در هوا
-
واژههای مشابه
-
گیسو تافتن
لغتنامه دهخدا
گیسو تافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) گیس و گیسو تابیدن . تابیدن موی سر و آن را چند رده کردن .
-
گلگیسو
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol gisu) (= گل گیس) ، ← گل گیس.
-
گیسو بریدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص ل .) رسمی در سوگواری که زنان به هنگام عزاداری گیسوی خود را می بریدند.
-
گیسو بریده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) کنایه از: زن بی شرم و حیا.
-
شاخ گیسو
لغتنامه دهخدا
شاخ گیسو. [ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پاره ای موی است که یکجا در سر جمع شده باشد. (برهان قاطع). کنایه از پاره ای موی یکسو شده باشد و آن را به هندی لت گویند. (انجمن آرای ناصری ). جعد و حلقه های زلف و کاکل . (ناظم الاطباء) : ز هر سو شاخ گ...
-
صاحب گیسو
لغتنامه دهخدا
صاحب گیسو. [ ح ِ ] (ص مرکب ) علوی . سید. رجوع به صاحب گیسویی شود.
-
عمل گیسو
لغتنامه دهخدا
عمل گیسو. [ ع َ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوائی است از موسیقی که به هندی دهناسری گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
مورد گیسو
لغتنامه دهخدا
مورد گیسو. (ص مرکب ) آن که گیسوان وی مانند مورد خوش بو باشد. (ناظم الاطباء).
-
باد گیسو
لغتنامه دهخدا
باد گیسو. [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نخوت و تکبر و عظمت باشد مر زنان را چنانکه باد بروت مردان را. (برهان ). کنایه از نخوت و تکبر زنان صاحب حسن است چنانکه باد بروت منسوبست به مردان . (آنندراج ) (انجمن آرا). نخوت و تکبر و عظمت . (ناظم الا...
-
بن گیسو
لغتنامه دهخدا
بن گیسو. [ ب ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. و دارای 180 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
چهل گیسو
لغتنامه دهخدا
چهل گیسو. [ چ ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به چهل جای شود.
-
طره گیسو
دیکشنری فارسی به عربی
قفل
-
گیسو را زدن
دیکشنری فارسی به عربی
محصول