کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیسوبند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گیسوبند
/gisuband/
معنی
۱. رشته یا نواری که زنان با آن گیسوان خود را میبندند.
۲. توری کیسهمانند که زنان موهای عقب سر خود را در آن جمع میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bandeau, hairnet, net, snood
-
جستوجوی دقیق
-
گیسوبند
لغتنامه دهخدا
گیسوبند. [ ب َ] (اِ مرکب ) بندی یا کیسه ای که گیسوان را بدان بندند و یا در آن گذارند تا پریشان نگردد. بندگیس . (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). عِقاص ؛ رشته ای که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب ). قَرامِل ، قُرمُل ؛ گیسوبند. (دهار) (السامی فی الاسامی...
-
گیسوبند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گیسبند› gisuband ۱. رشته یا نواری که زنان با آن گیسوان خود را میبندند.۲. توری کیسهمانند که زنان موهای عقب سر خود را در آن جمع میکنند.
-
جستوجو در متن
-
snoods
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرگوش، سربند، گیسوبند
-
bandeaus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باندهایی، نوار زخم بندی، نوار روی گیسو، نوار کلاه زنانه، روبان، گیسوبند
-
bandeau
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، نوار زخم بندی، نوار روی گیسو، نوار کلاه زنانه، روبان، گیسوبند
-
گله بند
لغتنامه دهخدا
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده .(گنجینه ٔ گنجوی ص 336).
-
گیس بند
لغتنامه دهخدا
گیس بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) بندگیس . آنکه گیس زنان را بندد. || (اِ مرکب ) گیسوبند. آنچه بدان زنان گیسوان خود را بندند و محکم نمایند. (از انجمن آرا). رشته ای که بدان گیسوان را گرد کنند و محکم سازند تا پریشان نشود. عِقاص . رشته ای که بدان گیسو بندند. (...
-
قرامل
لغتنامه دهخدا
قرامل . [ ق َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ قِرْمِل . القارص . (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شترکره ٔ بختی و شتر دوکوهانه . || موی بند زنان . (منتهی الارب ). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود.
-
عقاص
لغتنامه دهخدا
عقاص . [ ع ِ ] (ع اِ) رشته که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب ). نخی که بوسیله ٔ آن اطراف ذؤابه را بندند. ج ، عُقُص . (از اقرب الموارد). موی بند. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). جل گیس . گیسوبند. گیس باف . || «دوارة» و شکنبه که در شکم گوسپند است . (از...
-
بند
لغتنامه دهخدا
بند. [ ب َ ] (اِ) فاصله ٔ میان دو عضو که آنرا بعربی مفصل خوانند. پیوند عضو که بعربی مفصل گویند. (برهان ) (آنندراج ). فاصله ٔ میان دو عضو را بتازی مفصل خوانند.(جهانگیری ). محل اتصال دو عضو بهم یعنی مفصل مانند بندهای انگشتان و بند آرنج و بند زانو و جز ...