کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیسوبریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیسوبریده
لغتنامه دهخدا
گیسوبریده . [ ب ُ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) گیس بریده . کنایه از زن بی حیا و در تداول عامه دشنامی است . زن بی حیای هرزه چانه . (از بهارعجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : پوشیده جامه دختر رز، ته نما ببین مستوری لباسی گیسوبریده را. واله هروی (از بهار ...
-
واژههای همآوا
-
گیسو بریده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) کنایه از: زن بی شرم و حیا.
-
جستوجو در متن
-
گیس بریده
لغتنامه دهخدا
گیس بریده . [ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گیسوبریده . زنی که به جرم تبهکاری یا جز آن گیسوان او را بریده باشند. لیکن در تداول امروز آن شدت معنی را از دست داده است و حتی زنان به خود نیز میگویند: من گیس بریده چرا این کار را کردم . و در تداول عام دشنام ما...
-
ربط
لغتنامه دهخدا
ربط. [ رَ ] (ع مص ) بربستن . (منتهی الارب ). بربستن ، و با لفظ داشتن و افتادن و برهم زدن و بردن مستعمل . (آنندراج ). سخت بربستن . (از اقرب الموارد). بستن . (ترجمان علامه جرجانی ص 51). بستن چیزی . (ناظم الاطباء). بستن . (مصادر اللغة زوزنی ). || (اِمص ...