کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیره قزن قفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیره قزن قفلی
دیکشنری فارسی به عربی
مشبک
-
واژههای مشابه
-
گیره پیچ
لغتنامه دهخدا
گیره پیچ . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیره ای است که دهنش با پیچ بسته و باز میشود. فلز را برای سوهان کردن به دهان آن گذاشته با پیچ محکم میکنند و آن سه قسم است : دستی و میزی و پایی . (فرهنگ نظام ).
-
clip 4
گیرۀ فیلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] قطعۀ کوچک پلاستیکی یا فلزی که برای اتصال ابتدا و انتهای دو حلقۀ فیلم، بدون استفاده از برش یا نوارچسب، به کار میرود
-
Chelicerata
گیرهوندان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] زیرشاخهای از بندپاتباران که بدنشان از دو قسمت سرسینه و شکم تشکیل شده است؛ این جانوران فاقد شاخک (antenna) هستند و شش جفت زائدۀ سرسینهای دارند که شامل یک جفت گیره (chelicerates) و یک جفت پای آروارهای (maxilliped) و چهارجفت پای حرکتی ...
-
نم گیره
لغتنامه دهخدا
نم گیره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نم گیر. (آنندراج ). رجوع به نم گیر شود.
-
bomb rack
بمبگیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای مکانیکی که در مقر بمب به هواپیما وصل میشود تا خلبان بهوسیلۀ آن بمب را پرتاب کند
-
آتش گیره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) آن چه با آن آتش افروزند (پنبه ، خار، هیزم )، آتش افروزنه .
-
آتش گیره
لغتنامه دهخدا
آتش گیره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آتش افروزنه : شه آتشدان و آتش گیره این مشت عوان خس که بهر خانمانها سوختن باشند اعوانش . جامی .|| چخماق .
-
ته گیره
لغتنامه دهخدا
ته گیره . [ ت َه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) چیزی است که آن را ته دیگی گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || آنچه در سبد باقی ماند. || خاشاک و زبیل . (ناظم الاطباء).
-
پیش گیره
لغتنامه دهخدا
پیش گیره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پیش گیر. پیش بند.
-
دیگ گیره
لغتنامه دهخدا
دیگ گیره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دیگ گیر. رکوئی پنبه آکنده که بدان دیگ گرم را از اجاق برگیرند. کیسه مانند محشو به پنبه و غیره که با دو عدد آن دیگ را از اجاق برگیرند. جعاله . جعال . مقتر.
-
دهن گیره
لغتنامه دهخدا
دهن گیره . [ دَ هََ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) خوردنی قلیل . چیزی که خورند. صبحانه . لقمةالصباح . چاشنی بامداد. لهنه . زیرقلیانی . نهاری . ناشتایی . (یادداشت مؤلف ).
-
دهان گیره
لغتنامه دهخدا
دهان گیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) لقمه یا لقمه های مختصری که صبح یا عصر یا بین این دو خورند و آن غیراز غذاهای عادی هر روزه باشد. لهنه . لقمةالصباح . چاشنی بامداد. دهن گیره . زیرقلیانی . (یادداشت مؤلف ).
-
زبان گیره
لغتنامه دهخدا
زبان گیره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) از ادواتی است که در طب برای گرفتن و نگه داشتن زبان هنگام معاینه بکار میرود.