کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیرندۀ شیمیایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
calling party
تماسگیرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فردی که تماس مخابراتی برقرار میکند یا مبدأ تماس است متـ . برخوان
-
جفت گیرنده
لغتنامه دهخدا
جفت گیرنده . [ ج ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جفت گیر. جفت جوی . جفت طلب . گشن خواه . به گشنی آمده .
-
پیشی گیرنده
لغتنامه دهخدا
پیشی گیرنده . [رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که پیشی گیرد: عنون ؛ ستور پیشی گیرنده و پیشاپیش رونده در سیر. (منتهی الارب ).
-
دل گیرنده
لغتنامه دهخدا
دل گیرنده . [ دِ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ دل . دلتنگ کننده : من نمی دانم چیزی دیگر دل گیرنده تر از خوف فراق . (تذکرة الاولیاء عطار). رجوع به دل گرفتن شود.
-
اندازه گیرنده
لغتنامه دهخدا
اندازه گیرنده . [ اَ زَ / زِ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه اندازه می گیرد. اندازه گیر. مهندس . مهندز؛ اندازه گیرنده در کاریز و بنا و زمین . (منتهی الارب ).
-
انتقال گیرنده
لغتنامه دهخدا
انتقال گیرنده . [ اِ ت ِ رَ دَ/دِ ] (نف مرکب )آنکه چیزی را به وی منتقل میکنند. (ناظم الاطباء).
-
خشم گیرنده
لغتنامه دهخدا
خشم گیرنده . [ خ َ / خ ِ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) غاضب . عصبانی . غضبناک . خشم آلود. (یادداشت بخط مؤلف ).- نفس خشم گیرنده ؛ قوه غضبیه : اما نفس خشم گیرنده با وی است نام و ننگ جستن . (تاریخ بیهقی ص 120).
-
انتقال گیرنده
دیکشنری فارسی به عربی
ممنوح
-
تحویل گیرنده
دیکشنری فارسی به عربی
مودع لديه
-
فرا گیرنده
دیکشنری فارسی به عربی
شامل
-
high-threshold mechanoreceptor
گیرندۀ مکانیکی آستانهبالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← دردگیرندۀ مکانیکی
-
viroceptor
گیرندهنمای ویروسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] هریک از محصولات پروتئینی ژنهای برخی ویروسها که مشابه گیرندههای یاختهای هوهستهایهاست
-
radar warning receiver
گیرندۀ هشدار راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] گیرندۀ پهنباندی که اطلاعاتی مانند نوع رادار و مشخصات و جهت فعالیت نشانک/ سیگنال رادار رهگیریشده را به دست میدهد اختـ . گِهر RWR
-
receiver interval
فاصلۀ گیرندهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← فاصلۀ میانگروهی
-
transmitter-receiver
فرستندهـ گیرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزارهای که همزمان داده را ارسال و دریافت میکند اختـ . فرستگیر transceiver