کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیردادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیردادن
دیکشنری فارسی به عربی
اشغل
-
گیردادن
لهجه و گویش تهرانی
پیله کردن
-
واژههای همآوا
-
گیر دادن
لغتنامه دهخدا
گیر دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، اسیر و گرفتار ساختن کسی را که مخفی باشد، معرفی کردن و نشان دادن مخفی گاه کسی یا مقصری را: گیر دادن رفیق خود را. گیر دادن همدست خود را.
-
گیر دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) (عا.)بند کردن ، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن .
-
جستوجو در متن
-
اشغل
دیکشنری عربی به فارسی
بکارگماشتن , گرفتن , استخدام کردن , نامزدکردن , متعهد کردن , از پيش سفارش دادن , مجذوب کردن , درهم انداختن , گيردادن , گروگذاشتن , گرودادن , ضامن کردن , عهد کردن , قول دادن
-
چقاندن
واژهنامه آزاد
چِقْانْدَن [لهجه همدانی] در گویش همدانی به معنای گیردادن و فشار دادن است ؛ معادل واژه ی بیگانه ی Click (کلیک)