کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیربکس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گیربکس
معنی
(بُ) [ انگ . ] (اِمر.) جعبه ای است محتوی دنده های مختلف در اتومبیل ها، قدرت تحرک موتور به این جعبه منتقل می شود و سپس به وسیلة دنده ، به دنده های مختلف منتقل می گردد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیربکس
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ انگ . ] (اِمر.) جعبه ای است محتوی دنده های مختلف در اتومبیل ها، قدرت تحرک موتور به این جعبه منتقل می شود و سپس به وسیلة دنده ، به دنده های مختلف منتقل می گردد.
-
جستوجو در متن
-
grabblers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس ها
-
transaxle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس
-
recherch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس
-
gearksutite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس
-
inclasps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس ها
-
gearcase
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس
-
grippiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس
-
buggymen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس
-
gearboxes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس ها، جعبه دنده
-
reducers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیربکس ها، کاهنده، احیا کننده، تقلیل دهنده، عامل کم کننده
-
دنده
لغتنامه دهخدا
دنده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ) هر یک از استخوانهای پهلو. ضلع. (از ناظم الاطباء). استخوان پهلو. فقره . هریک از استخوانهای دو جانب وحشی تن آدمی از یمین و شمال . هر یک از استخوانهای سینه ٔ پهلو. قبرقه . هر یک از استخوانهای منحنی و قوسی شکل که قفس سینه را از...